پشتیبانی تست‌شو
تفاوت های بین عادت و کار روزمره

تفاوت‌های بین عادت و کار روزمره

عادت‌ها وقتی به وجود می‌آیند که با یک شوک ناگهانی و بدون آگاهی قبلی رفتاری را داشته باشیم یا کاری را انجام دهیم

تست‌شو  

545

گاهی وقتی سعی می‌کنید عادت‌های درستی برای خود بسازید، همه چیز برعکس می‌شود و حالمان را می‌گیرد. اینجا به شما توضیح می‌دهیم که اصلاً چطور عادت‌ها به وجود می‌آیند و چه وقت‌هایی به کارهای روزمره تبدیل می‌شوند پس عادت‌ها را با کارهای روزمره اشتباه نگیرید اما چطور؟

عادت‌ها به‌شدت وسوسه‌انگیز هستند. عادت ساختن خیلی کلمه لذت‌بخش است. این نظریه آن‌قدر معروف است و ساده بیان می‌شود که انگار بی‌هیچ تلاشی می‌توان عادتی را در زندگی به وجود آورد. ساده‌تر نبود اگر مثل یک حرکت ورزشی یا خاطره نوشتن یا پرداخت قبض‌هایمان، عادتی بسازیم؟
متأسفم که این را می‌گویم اما نه! عادت‌ها این‌طوری درست نمی‌شوند.

بیشتر بخوانید: جذاب ترین تیپ شخصیتی

عادت چیست؟

به قول دکتر بنجامین گاردنر که محقق عادت‌ها در دانشگاه لندن است «عادت‌ها وقتی به وجود می‌آیند که با یک شوک ناگهانی و بدون آگاهی قبلی رفتاری را داشته باشیم یا کاری را انجام دهیم.» عادت‌ها، یک نوع یادگیری هستند. وقتی عادتی به وجود می‌آید، مغز فکر می‌کند آزاد است که هر کاری را بدون اجازه و غیرعمد انجام دهد.
مثلاً به یک بچه مدام گوشزد می‌شود که باید بعد از استفاده از دستشویی دست‌هایش را بشوید. بچه‌ها باید روی این کار تمرکز کنند. آب را بازکرده، صابون را بردارند، به دست‌ها بمالند تا کف کند و بعد دست‌های خود را آب بزنند. وقتی بزرگ‌تر می‌شوند دیگر نیاز به تمرکز نیست چون ناخودآگاه و بدون اینکه به این کار فکر کنند این کار را انجام می‌دهند. گاهی حتی دارند به موضوعات مهم دیگری فکر می‌کنند و وقتی از دستشویی خارج می‌شوند یک‌لحظه می‌گویند «نکند دستم رو نشستم؟» اما می‌بینند دست‌هایشان بوی صابون می‌دهد. آن‌ها بدون اینکه حواسشان باشد، ناخودآگاه دست‌هایشان را شسته بودند.

فقط بعضی رفتارها به عادت تبدیل می‌شوند

طبق تعریفی که کردیم، کارهایی که نیاز به تمرکز، هدف یا تلاش زیاد دارند عادت نیستند. این فقط یک حرف و معنی لغوی نیست بلکه واقعیت دارد. ما نباید از رفتاری که نمی‌تواند عادت شود، به‌اجبار عادت بسازیم. اگر بخواهید این کار را بکنید، به‌شدت احساس ناامیدی خواهید کرد. وقتی نمی‌توانیم عادتی بسازیم، می‌خواهیم خودمان را مقصر می‌دانیم، نه کسی که به ما پیشنهاد داده چه کاری می‌تواند عادت شود و چه کاری نه!
اگر کارهایی که نیاز به فکر مداوم دارند (مثل تمیزکردن خانه، نوشتن خاطرات روزانه) عادت نیستند پس چه هستند؟ این کارها را کارهای روزمره می‌گوییم. کارهای روزمره زنجیره‌ای از کارها هستند که پشت‌سرهم تکرار می‌شوند.

بیشتر بخوانید: تیپ شخصیتی نیکولا تسلا
اگر می‌خواهید رفتاری را تغییر دهید، اول باید فرق بین عادت و کار روزمره را بدانید. در غیر این صورت، مثل این می‌ماند که برای فرو کردن میخ از چهارسو استفاده کنید. میخ بالاخره داخل دیوار می‌رود اما دیگر می‌خواهید بی‌خیال شوید یا ممکن است به خودتان صدمه بزنید. پس بهتر است از چکش استفاده کنید تا همه چیز راحت‌تر شود.
چطور بدانیم کدام کارها عادت هستند و کدام روزمرگی؟ برای پاسخ این سؤال، اول باید از خود بپرسید: چرا اصلاً ما کاری را انجام می‌دهیم؟

انگیزه چیست؟

ما سال‌ها فکر می‌کردیم «اصل رضایت» از فروید، پایه و اساس انگیزه در انسان‌ها را نشان می‌دهد. او می‌گفت رفتارها به‌خاطر اینکه می‌خواهیم به لذتی برسیم یا از درد دوری کنیم رخ می‌دهند. رفتارها با جایزه یا جریمه به رفتارهای شرطی تغییر می‌کنند؛ یعنی به خود بگوییم اگر این کار را انجام بدی، می‌توانی در فلان رستوران غذای مورد علاقه‌ات را بخوری. این‌ها رفتارهای شرطی هستند.
اما حالا می‌دانیم که انگیزه به‌خاطر رضایت یا حس دردناکی به وجود نمی‌آید. بلکه اگر بخواهیم از لحاظ روان‌شناختی اعصاب حرف بزنیم، انگیزه، خواسته‌ای است که می‌خواهد ما را از سختی دور کند. رفتار همه آدم‌ها، حتی کاری که موجب رضایت می‌شود، در حقیقت به‌خاطر یک درد یا رنج به وجود می‌آید که به آن عکس‌العمل هوموستاتیک می‌گویند.
همین قانون برای احساس ناراحتی عصبی هم صدق می‌کند. وقتی ما حس می‌کنیم تنهاییم، حوصله نداریم یا مطمئن نیستیم، کاری می‌کنیم که این آشفتگی و بی‌قراری از بین برود. شاید برویم و سری به دوستمان بزنیم تا تنها نمانیم، تلویزیونی تماشا کنیم تا حوصله‌مان سر نرود یا اگر از چیزی مطمئن نیستیم درباره‌اش در اینترنت جست‌وجو می‌کنیم تا مطمئن شویم. همه این‌ها به این خاطر است که می‌خواهیم احساس راحتی کنیم و اعصابمان آرام باشد.

فرق بین عادت و کار روزمره

اگر همه رفتارها به‌خاطر عدم راحتی به وجود آمده باشند، پس کارهای روزمره و عادت‌ها هم باید از همین الگو پیروی کنند. اینکه چطور و چه وقت از انجام‌دادن رفتاری یا انجام ندادش احساس ناراحتی می‌کنیم در درک تفاوت بین عادت‌ها و روزمرگی‌ها نقش خیلی مهمی دارد.

بیشتر بخوانید: کمیاب ترین تیپ شخصیتی
به این دلیل فکر کنید که چرا مردم از ساخت عادت‌ها خوششان می‌آید. به این خاطر که می‌توانند کارهایی که دوست ندارند و جالب نیستند را به طور خودکار انجام دهند. مثلاً پرداخت قبض‌ها یا شستن لباس‌ها واقعاً آزاردهنده است اما آن‌ها می‌خواهند چنین کارهایی را به عادت تبدیل کنند بلکه آن حس ناراحتی در وجودشان از بین برود و دیگر هر بار با فکر به آن موضوع انجامش ندهند. آن‌ها آن‌قدر این کارها را انجام می‌دهند تا درد انجام‌دادنش دیگر مشخص نباشد.

بگذارید مثالی برایتان بزنم. تابه‌حال شده به کسی بربخورید که می‌گوید من دیگر پوستم کلفت شده؟ این اصطلاح دقیقاً حکایت همین جریان عادت‌هاست. یک نفر آن‌قدر دست‌وپایش شکسته که دیگر عادتش شده و وقتی کسی به عیادتش می‌آید و کمپوت و مایعات می‌آورد و از شخص می‌خواهد مراقب خودش باشد، او هم می‌گوید که اشکالی ندارد و دیگر درد زیادی حس نمی‌کند چون پوستش کلفت شده و عادت کرده!
حالا در مورد لباس شستن، فرض کنید از این کار خوشتان نمی‌آید و پری کوچکی به سراغتان می‌آید و می‌گوید: «هی، ناراحت نباش، حالا لباس‌ها آن‌قدر هم مهم نیستند!» به این پری، تنبلی یا اهمال‌کاری می‌گوییم.
وقتی ما اهمال‌کاری می‌کنیم، در واقع به خودمان می‌گوییم «بیا این کار رو بعداً انجام بده، بی‌خیالش!» این حرکت نشان‌دهنده این است که کار موردنظر روزمرگی شماست و نمی‌توانید به‌سادگی آن را تبدیل به عادت کنید. همین جاست که باید آموزش ببینید تا عادت‌ها را با کارهای روزمره اشتباه نگیرید!

تصور کنید می‌خواهید دست‌هایتان را با آب بشویید و یک‌دفعه آب قطع می‌شود. حالا دیگر نمی‌توانید آنها را بشویید. اگر عادتتان باشد، انجام ندادنش خیلی عجیب و حتی ناراحت‌کننده خواهد بود حتی اگر پری مهربان مدام به شما بگویید که دستتان خیلی هم کثیف نیست و نمی‌خواهد آنها را بشویید، بازهم روزها یا هفته‌ها طول می‌کشد تا این عادت از سرتان بیفتد.

آزمون دهید: تست کنترل خشم
من اخیراً چنین تجربه‌ای را داشتم. آب دستشویی به دلیل ساخت‌وسازی که در ساختمان بود قطع شد و من مجبور بودم برای یک هفته از سینک ظرف‌شویی برای شستن دست‌هایم استفاده کنم. با این که می‌دانستم آب دستشویی قطع است اما بازهم هر بار شیر آب را باز می‌کردم و طبق عادت منتظر بودم که آنجا دست‌هایم را بشویم اما وقتی می‌دیدم آبی ناز شیر نمی‌آید، به‌شدت عصبانی می‌شدم و به سمت آشپزخانه می‌رفتم تا آنجا دست‌هایم را بشویم. پس با اینکه می‌دانستم نمی‌شود، اما بازهم تلاش می‌کردم تا عادتم را انجام دهم و این کار کاملاً ناخودآگاه بود.

وقتی به یک عادت حس بدی پیدا می‌کنیم که انجامش ندهیم. دقیقاً برعکس همین برای کارهای روزمره صدق می‌کند. به کارهای روزمره وقتی حس بدی پیدا می‌کنیم که انجامشان دهیم مثلاً مثل همان لباس شستن یا پرداخت قبض‌ها. اینجاست که مردم عادت و کارهای روزمره را با هم اشتباه می‌گیرند. آن‌ها توقع دارند که کارهای روزمره به‌اندازه انجام عادت‌ها ساده باشد درحالی‌که تنها چیز ساده‌ای که برای کارهای روزمره وجود دارد، فرار کردن از آنها و بی‌اعتنایی به آنهاست. مثل همان مواقعی که وسوسه می‌شویم لباس‌ها را نشوییم یا ظرف‌های کثیف را نشسته رها کنیم. کارهای سخت را به‌راحتی می‌توان فراموش کرد چون آنها مثل عادت نیستند، آن‌ها کارهای روزمره‌ای هستند که باید برایشان کمی زحمت کشید.

عادت‌ها چگونه شکل می‌گیرند؟

در بعضی از کتاب‌ها می‌خوانیم که عادت با تعیین جایزه‌ای شکل می‌گیرد. آن‌ها چنین نظریه‌ای را بر اساس آزمایش‌های خود روی یک موش یا حیوانات دیگر می‌گویند. مثلاً وقتی موشی راه خود را در هزارتو پیدا می‌کند چون می‌خواهد در آخر به غذای خوشمزه‌اش برسد. چنین طرز یادگیری، شرطی است و برای یک موش کارایی خوبی دارد اما برای انسان‌ها در دنیای واقعی انجام نشدنی است.

آزمون دهید: تست استعدادیابی اوکانر
یادگیری شرطی وقتی مؤثر است که یک دانشمند گروهی را در آزمایشگاهی جمع کند و روی آنها آزمایشی انجام دهد. در واقعیت، خدا را شکر ما در قفس یا هزارتو گیر نکرده‌ایم ولی درعین‌حال باید هم رفتارمان را به عادت تبدیل کنیم. متأسفانه، ما باید تبدیل به دانشمندی شویم که برای خودش طرح و نقشه‌ای می‌ریزد. باید برای خودمان جایزه تعیین کنیم و برای خودمان شرط بگذاریم که اگر فلان کار را انجام بدهیم، فلان جایزه برای ما خواهد بود. البته این کار خیلی سخت است. خودمانیم! ما می‌توانیم به‌راحتی تقلب کنیم! وقتی برای خود جایزه تعیین می‌کنیم به خود می‌قبولانیم که تمرکز ما باید روی هدف باشد آن هم به‌خاطر جایزه‌اش (خوراکی، تفریح، برنامه تلویزیونی موردعلاقه و ...) بنابراین یاد نمی‌گیریم که از فرایند کاری که انجام دادیم لذت ببریم.


وقتی یک نفر می‌خواهد ظرف شستن را عادت کند، می‌گوید ظرف‌ها را می‌شویم تا به تماشای برنامه مورد علاقه‌ام بنشینم. او به‌اجبار، با حالت مشمئزشده ظرف‌ها را می‌شوید انگار بدترین کار عالم است بلکه زودتر جلوی تلویزیون بنشیند. او یاد نمی‌گیرد که از ظرف شستن لذت ببرد!

قبل از اینکه روش ساخت عادت را یاد بگیرید بهتر است ببینید تا چه حد اهمال‌کار هستید!

عادت‌ها را با کارهای روزمره اشتباه نگیرید: عادت بسازید!

حالا که یاد گرفتیم عادت‌ها و کارهای روزمره چیست‌اند و چه تفاوتی دارند بهتر است روش تبدیل کارهای روزمره به عادت‌ها را یاد بگیرید:

1- با یک کار روزمره شروع می‌کنیم

اول باید بپذیریم که فقط بعضی رفتارها می‌توانند به عادت تبدیل شوند و یک سری رفتارها هم هیچ‌وقت عادتی را شکل نمی‌دهند. فقط آن موقع است که می‌توانیم گام اول را برداریم تا رفتارهای مکرر خود را تغییر دهیم. برای تبدیل آن رفتارهایی که عادت می‌شوند، می‌توانیم این‌طور شروع کنیم که اول به کارهای روزمره بدل شوند. تا زمانی که فرق بین عادت (رفتاری که بدون فکر و ناخودآگاه انجام می‌شود) و کارهای روزمره (یک سری کارهای زنجیره‌ای که همیشه هستند) را بدانیم، می‌توانیم طبق آن نقشه بکشیم و ناامید نشویم.

آزمون دهید: تست ازدواج

2- زمان بگیرید

از آنجایی که نمی‌توانیم توقع داشته باشیم کارهای روزمره مثل عادت، خودبه‌خود انجام شوند باید زمانی را به آنها اختصاص دهیم و برایشان وقت بگذاریم. اکثر مردم روزانه وقت خودشان را صرف لیستی از کارها می‌کنند؛ اما بدون اینکه برای تک‌تک آنها وقت بگذارید و یا در تقویم خود آنها را بنویسید، هرگز نمی‌توانید انجامشان دهید.
اینکه برای خود یک «هدف اجرایی» بگذارید باعث می‌شود احتمال انجام کار بیشتر شود. منظور از «هدف اجرایی» این است که برای انجام فلان کار، زمان خاصی را مشخص کنید. وقتی برای انجام کاری زمان تعیین نکنید، به‌احتمال خیلی زیاد انجام نخواهد شد!

3- خوش اومدی، سختی!

مهم است بدانید که انجام یک رفتار به طور مکرر و یادگیری انجام مکرر آن نیاز به تلاش زیادی دارد. باید انتظار رنج و سختی را داشته باشید. نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود! باید بدانید که به‌سختی می‌توانید راهتان را باز کنید و جلو بروید، هم‌زمان باید انتظار این را داشته باشید که کارهای روزمره بدون سختی عادت نمی‌شوند. این‌طوری است که تکنیک‌های جدیدی یاد می‌گیرید و کم‌کم می‌توانید با سختی‌ها راحت‌تر کنار بیایید.
مثلاً شما می‌توانید مدام آن سختی را برای خودتان تصور کنید که چقدر آسان شده. این کار روند را خیلی ساده‌تر می‌کند تا یک گوشه بنشینید و غر بزنید و روی این تمرکز کنید که وای چقدر ظرف شستن سخت است یا چقدر از لباس شستن متنفرید. این غر زدن‌ها و اعلام ناراحتی‌ها کاری از پیش نمی‌برد. بدانید که هرکس قبل شما کار روزمرگی خود را به عادتی تبدیل کرده، همین‌قدر سختی کشیده است!
اگر می‌خواهید هر روز به بدنسازی بروید اما از ورزش متنفرید، راهی پیدا کنید که موضوع را با دیدگاه متفاوتی ببینید. هر عرقی که در ورزش می‌ریزید را نشانه‌ای ببینید برای اینکه بدنتان دارد قوی‌تر می‌شود. ببینید که با هر حرکت، ماهیچه‌ها دارند کارشان را به‌خوبی انجام می‌دهند تا بدن شما را به چالش کشیده و آن را قوی‌تر کنند. دیدگاه خیلی مهم است. شما می‌توانید تصور کنید که کار روزمره و به نظر بیهوده و سخت شما چقدر متفاوت، منطقی، زیبا، مفید و خوب است. این کار برای کسی که از ورزش خوشش نمی‌آید، درست مثل همان ورزش است! اما خیلی کمک می‌کند تا یاد بگیرید کارهای کوچکِ سخت را دوست داشته باشید، نه اینکه از آن‌ها متنفر بمانید. اگر آدم‌های دیگر می‌توانند کارهایی که دوست ندارند را متفاوت ببینند، چرا شما نتوانید؟

آزمون دهید: تست استعدادیابی تحصیلی

4- تعهد قبلی

قبل از اینکه رفتاری، عادت شود، اول باید به شکل کار روزمره دربیاید و هرروزه انجام شود. یادتان باشد، شستن دست‌ها بعد از دستشویی از بچگی هرروزه انجام شده که حالا به این شدت به انجامش عادت دارید!
از طرفی می‌دانیم که کارهای روزمره چقدر سخت هستند و راحت می‌توان از کنارشان گذشت و بی‌خیال انجامشان شد. پس بتر است یک تعهد قبلی بدهید. این کار به شما کمک می‌کند مطمئن شوید کاری را که گفته‌اید انجام می‌دهید.
مثلاً اگر ورزش‌کردن یا خاطرات روزانه نوشتن کاری است که می‌خواهید هر روز انجام دهید، یک نفر را پیدا کنید که پیشرفت روزانه شما را پیگیری کند. شما از نرم‌افزارهایی مثل forest یا جنگل روی موبایل خود و freedom روی لپ‌تاپ یا کامپیوتر خود می‌توانید از حواس‌پرتی‌هایتان جلوگیری کنید و این نرم‌افزارها شما را متعهد نگه می‌دارند. از طرفی می‌توانید با مجموعه بیشتر از یک نفر تماس بگیرید و تصمیم‌هایی که گرفتید را با ما در میان بگذارید تا ما برای پیگیری به شما کمک می‌کنیم.

آزمون دهید: تست هالند

5- درست انجامش بده!

وقتی انتظار دارید آن رفتار به یک عادت ساده تبدیل شود، می‌توانید راحت‌تر موفق شوید. این کار یک‌جورهایی مثل تلقین می‌ماند. اگر رفتار درستی باشد و پتانسیل تبدیل‌شدن به رفتاری را داشته باشد که بتوان بدون حتی فکرکردن به آن انجامش داد، این کار روزمره کم‌کم به عادت تبدیل می‌شود.
یادتان باشد که نباید کارهای خیلی سخت و آن‌هایی که تلاش بسیار زیادی می‌خواهند را تبدیل به عادت کنید. این کار باعث می‌شود سریع ناامید و دلسرد شوید. به‌جای این کار، رفتارهایی ساده روزمره که از آنها فرار می‌کردید را تمرین کنید و بپذیرید بعضی کارها بهتر است همان سخت و روزمره باقی بمانند! وقتی از کارهای روزمره ساده‌تر شروع کنید و روش‌های بالا را پیش بگیرید کم‌کم موفق می‌شوید و می‌توانید کارهای بزرگ‌تر را هم به عادت تبدیل کنید چون می‌دانید که حتماً در آنها هم موفق می‌شوید!

دیدگاه‌ها

ثبت دیدگاه ‌شما

نام شما*

دیدگاه ‌شما*

امتیاز خود را وارد کنید

این تست را به کاربر های دیگر

این تست را به کاربر های دیگر