کسی که نمیداند چگونه زبان بدن را بخواند، نمیتواند اطلاعات غیرکلامی را کسب کند.
تستشو
502
در این مقاله به اهمیت زبان بدن در ارتباطات میپردازیم. سرمایهگذاری فعال زمانی، روی یادگیری زبان بدن چیزی نیست که قابللمس و مشخص باشد. شاید تا یکلحظه پیش هم مهم نبود که چنین چیزی وجود دارد، پس چرا ناگهان برای ما مهم میشود؟
این یک سؤال بسیار منطقی است. منظورم این است که نه به یک دلیل که به چندین دلیل باید به آن جواب داد تا قانعکننده باشد. اگر مطمئن نیستید که چرا و در کجا از چنین ابزاری استفاده کنید، این مطلب را بخوانید.
ما با یک سیستم منطقی و مؤثر برای ایجاد ارتباط و درک و شناخت همدیگر به دنیا آمدهایم. این موضوع بسیار جالب است، بخصوص وقتی این را حساب کنید که هیچکس چنین چیزی را به ما یاد نداده است. اما با همه اینها، به نظر میرسد که برخی افراد در ایجاد ارتباط بهتر از دیگران هستند و حتماً این افراد را دیدیم.
آزمون دهید: تست طرحواره
به چنین افرادی تیز و باهوش میگوییم. چون آگاهی اجتماعی خاصی دارند و طوری رفتار میکنند که انگار حواس اضافی نسبت به بقیه دارند که به آنها اجازه میدهد تا بفهمند نتیجه چه میشود و چه واکنشی خواهند دید. یادگرفتن زبان بدن مثل ارتقا دادن سیستم ارتباطیتان هست.
ما همه یک سری رفتارهای غیرکلامی مشخصی داریم، اما اگر بخواهیم، میتوانیم خودمان با کنترل دستی و مشاهده فعالتر آنها را بهبود ببخشیم. اختلاف بین کسی که میداند چگونه زبان بدن را بخواند و کسی که نمیداند، بسیار زیاد است: کسی که نمیداند چگونه زبان بدن را بخواند، نمیتواند اطلاعات غیرکلامی را کسب کند.
سرنخهای غیرکلامی برای هر دوی این افراد وجود دارد، اما اولی میداند که چطور دنبالشان بگردد و به آنها اعتماد کند، چون معانیشان را بلد است.
چیزی که ما دوست داریم بینش، الهام و درک مستقیم بنامیم، ایدهای نیست که در جای دیگر پیدا نشود و ریشهاش در شبکههای غیرکلامی است. در چیزهایی که گفته نشدهاند، اما با چشم و گوش قابل دیدن هستند.
سؤال این است:
هدف ما این است که به شما آموزش دهیم تا به غرایزتان اعتماد کنید و این علائم را بهتر بخوانید. شما شرلوک هولمز نیستید، اما هر چه معاشرتتان بیشتر شود، چیزهای بیشتری را در این باره خواهید آموخت. زبان بدن در ارتباطات به ما آگاهی اجتماعی میدهد که یا به دستش میآورید و یا یاد میگیرید که پیشرفتهاش کنید.
درباره سیگنالهایی که خودتان برای دیگران میفرستید، چطور؟
یادگرفتن زبان بدن به این معنی نیست که یک مشاهدهگر فعال باشید و همیشه فقط تماشا کنید! ما نمیخواهیم جاسوسبازی کنیم و از تمام حرکات دیگران یک برداشت (که خیلی اوقات منفی است)،داشته باشیم. میخواهیم بدانیم که زبان بدن چهکارهایی میکند و در زندگی چگونه میتوانیم از آن استفاده کنیم. این کار با آگاهی بیشتر انجام میشود، چون میخواهیم پروژه را با شناخت بدن خودمان شروع کنیم.
آزمون دهید: تست نئو
ممکن است متوجه برخی عادات ناسالم و تصورات بد از خویش شوید که گاهی اوقات ناخوشایند هم میتواند باشد. ارتباط تنگاتنگی بین نوع احساس و رفتار وجود دارد.
وقتی سعی میکنید رفتار را به طور مصنوعی انجام دهید، بدنتان هم رفتار را بهصورت مصنوعی خواهد آموخت. بنابراین اگر تصویر بدی از خودتان داشته باشید، ممکن است آن را در خارج از ذهنتان هم ظاهر کنید، مثل یک حلقة بسته عادات بد (مثل عصبی بودن یا کجوکوله کردن صورت) میتوانند روی ظاهر و حالوحوصلهتان اثر گذاشته و شما را عصبی کنند.
پس باید سعی کنید روشی را که دیگران شما را میبینند و همچنین روش احساستان را تغییر دهید، اولین گام، خلاص شدن از دست عادتهای بد و حل کردن کشمکشهای درونیتان است.
شما باید روی درونتان کار کنید. یاد بگیرید که چیزهایی مانع خوشحالیتان میشود و نمیگذارد که توی زندگی اعتمادبهنفس داشته باشید را مدیریت و برطرف کنید و مطمئناً این کار آسان نیست،
آزمون دهید: تست هوش هیجانی
اما اگر گام اول را بردارید، و موانع سنگین را کنار بگذارید، دیگر سخت نیست
آنچه که با آن میتوانم کمکتان کنم، در شناسایی علامتهاست، نه منابع، علامتهایی که با بدنتان رویشان کار میکنید و از این موضوع آگاهی ندارید که میتوانند شما را کند کنند و فردی با ارتباطات پایین نمایش دهند.
گفتم که احساساتتان با رفتارتان ارتباط دارد، بنابراین با برعکس کردن حلقه، میتوانید روی احساساتتان تأثیر بگذارید. هر چه بیشتر به شیوهای که میخواهید، عمل کنید، میتوانید اثر بیشتری روی احساساتتان در آن جهت بگذارید.
مزیت دیگر این روش این است که اگر این کار را به شیوه درست انجام دهید، اثر توپ برفی را شروع خواهید کرد. یک فیدبک مثبت منجر به فیدبک مثبت دیگر شده و پیش از آنکه متوجه شوید، توپ برفی بزرگ شده و به سمت جهت موردنظر مدام قل میخورد. دیگران متوجه تغییراتتان میشوند و متقابلاً به تغییر، پاسخ میدهند.
توپ برفیتان همینطور دارد میغلتد و بزرگ میشود و اینگونه، بیآنکه متوجه شوید، تغییر خواهید کرد.
بیشتر افرادی که عقیده دارند یادگیری زبان بدن درباره مهارتها و ترفندهاست، شنیدهایم که برای رسیدن به حرفهایگری، زبان بدن نقش مهمی ایفا میکند. میدانید که این کار، آسان نیست. مهم نیست که چه ترفندهایی را بکار بردهاید. البته هدف من در این مقاله، این نیست.
من اینجا نیستم که سعی کنم کسانی را تغییر دهم که در مقابل شما قرار گرفتهاند.
آزمون دهید: تست کلیفتون
سؤال این است؟!
آیا میخواهید کمی نقش بازی کنید و باعث شوید دیگران حس کنند که شخص دیگری هستید؟
آیا میخواهید خودتان باشید و یا مجهز به مهارتهای اجتماعی بهتر شوید؟
اگر طبق تعریفها شخصی غیر اجتماعی هستید و میخواهید به همین شیوه ادامه دهید، به نظر من از یادگیری زبان بدن سود خواهید برد.
نمیخواهم بگویم تظاهر کنید. میتوانید خودتان باشید و سود هم ببرید. باهوش و مسئول بودن در قبال رفتارتان اولین گام رو به جلوست.
هنوز هم میتوانید شخصیت منحصربهفرد و دوستداشتنی خود را در ترکیب با دانش داشته باشید تا به ارتباطات بهتر برسید.
"نگران نباشید. فقط خودتان باشید."
در زندگی چنین جملاتی را شاید زیاد شنیدهایم. متأسفانه گاهی خودمان میتوانیم غیرطبیعی باشیم. همه ما لحظاتی را به یاد داریم که از محیط اطرافمان حس خوبی نگرفتهایم. ناگهان از بدنمان آگاه شده و نمیدانستیم که چهکار کنیم.
این را "خودت باش" نمیگویم ...
در کل، مثل کسی که حملات عصبی دارد رفتار نمیکنید.
مگر نه؟ زبانهای خوب بدن درباره ارزیابی شرایط و تنظیم احساس طبیعی و راحتی هستند.
نیازی نیست که من به شما بگویم که اگر به کسی امکان سوءاستفاده را بدهید، کسانی وجود دارند که سعی دارند از شما سود ببرند. پس هنگام ارتباط با چنین کسانی، خودتان را در حاشیه نگه دارید.
باهوشتر بودن شما را در برابر اشتباه، هوشیار نگهداشته و شما را به طور خودبهخود روی پاشنه پا فرود میآورد.
ما همگی وقتی حس میکنیم که چیزی خوب پیش نمیرود و کسی دارد به ما دروغ میگوید، حس زخم خوردن پیدا میکنیم.
ناراحتکننده است که اغلب آن احساس را با متقاعدکردن خودمان و تعاریف منطقی دیگران، نادیده میگیریم. این حس زخم خوردن از ذهن نیمه آگاه ما ایجاد میشود سعی میکند که چیزی را به ما هشدار دهد. پس یاد بگیرید که وقتی میدانید چرا چنین احساسی دارید، آن ها را فهرست کنید.
بیشتر بخوانید: تایپ شخصیتی دی کاپریو
گزینههای بیشتری را در ارتباط با آنها به ذهنتان بسپارید. اما این قرار نیست همیشه درست کار کند. ولی حداقل شانس بیشتری دارید که علت داشتن این احساس را بفهمید. ذهن نیمه آگاه علائم غیرکلامی زیادی را دریافت میکند که شاید شما از آنها آگاه نباشید، درحالیکه ذهن آگاه شما، بیشتر روی شبکههای کلامی متمرکز است.
وقتی کشمکشی بین شبکههای کلامی و غیرکلامی وجود داشته باشد، حس میکنیم که چیزی دارد بد پیش میرود.
ناسازگاری در پیامهایی که دریافت میکنیم، یعنی عمل با حرف یکی نیست و دروغ گفتن با حرف، آسانتر از دروغ گفتن با زبان بدن است. میتوانیم دریابیم که چرا خواندن زبان بدن دارایی مهمی برای پژوهشگران پلیس است.
گاهی حتی میتواند زندگی ما را نجات دهد
کمی دراماتیک است، اما واقعیت دارد:
درک چیزهای زیادی درباره زبان بدن بهصرف زمان و تدبیر نیاز دارد.
این را شنیدهاید که "مرگ و زندگی به قدرت زبان بستگی دارند."
این هم، طبق همین اصل است. وقتی پای شناختن افراد خطرناک به میان میآید، اغلب رفتارشان دارای علائم هشداردهنده است و متأسفانه ما بیشترشان را نادیده میگیریم. تیز باشید و بدانید که به دنبال چه میگردید. شاید نمیدانستید که چه چیزهایی میتوانند به شما کمک کنند.
بیشتر بخوانید: تایپ شخصیتی برد پیت
احتمالاً این نکته را میدانید. ما سعی میکنیم که در اولین دیدارمان تأثیرگذار باشیم و در یک مصاحبة شغلی با بهترین ظاهر دیده شویم. خیلی وقتها خبرهای بد یا خوب به نحوة دید ما بستگی دارد که متأسفانه کنترل کمی روی آن داریم.
شاید بخواهید که دیدتان باز و بدون قضاوت باشد، اما سیستمتان به طور اتوماتیک افراد را بدون اجازهتان دستهبندی میکند و این کار خیلی سریع اتفاق میافتد. اغلب چنین چیزی خوب است و شناسایی آن توسط کسانی که با آنها سروکار دارید، مهم و بحرانی است. حال چه به آنها اعتماد داشته باشید، چه نه.
آنچه موضوع را پیچیدهتر میکند، این است که وقتی احساسی تنظیم میشود، تغییرش بسیار سخت است.
مغز ما گزینة تغییر ایدهها را دوست ندارد و زندگی را بسیار سختتر میکند. برای ما آسانتر است که قبول کنیم که ما مواردی را که چیز دیگری را حمایت و تأیید میکنند را بهجای تغییر ذهنمان ترجیح میدهیم. این دو حقیقت در ترکیب با هم، یک چیز را به ما میگویند. احساس اول را فوقالعاده بدانید و حدس بزنید که چه چیزهایی میتوانند به شما کمک کنند ...
پس اولین گام را درست بردارید و خودتان را آماده کنید.
اگر به حد کافی سختکوش باشیم، میتوانیم اولین احساس را در آینده تغییر دهیم، و البته این یک تغییر آنی نیست،
اما قابل انجام است. اگرچه گاهی شانس دومی نداریم. در هر شرایطی دانستن این که چگونه از زبان بدن استفاده کنیم، میتواند هزینهای برایمان نداشته باشد.
نکتة آخر، دربارة کنجکاوی است. چون عقیده دارم که یادگیری زبان بدن فقط مزایای شخصی ندارد و میتواند زندگیتان را غنی کرده و دربارة فرهنگ دیگران هم، چیزهایی به شما یاد دهد. زبان بدن، جهانی است. ما همگی به شکل غریزی ظرفیت شناخت دیگران را داریم و بدون توجه به پیشزمینهها، حالات مختلفی را با دیگران به اشتراک میگذاریم.
این یک نکته منحصربهفرد است، چون همان چیزی است که انسان بودن مینامیم تا احساسات دیگران را تشخیص دهیم.
البته، تفاوتهایی هم داریم. تفاوت در فاصلة شخصی، آدابورسوم و ژستها. چنین تنوعی خیلی وقتها بسیار جالب است.
حتی اگر یک رفتارشناس نباشید، اما بهعنوان یک شخص بیرون از گود، خیلی سریع میفهمید که کدام گزینه برایتان درست است و در محلهای دیگر کار نمیکند.
نکته:
اهمیت زبان بدن را میتوان در ارتباط با حیوانات خانگی هم مشخص کرد. از هزاران سال پیش، حیوانات با داشتن حس خواندن زبان بدن انسان، به دست او اهلی میشدند. آنها نیاز به راهی برای شناخت حرکت سر در انسان دارند
و نکته نهایی
عبارت "زبان بدن" با انفجار رسانههای فرهنگی، شاید عبارت جدیدی باشد. اما ریشه و اصولش قدیمیتر از زبان مکتوب هستند.
یادگیری و کسب مهارت در این اصول یک ایدة جدید نیست و شما میتوانید کاربردهایش را در تمام زمینههای کارکردن با افراد دیگر ببینید.
این مهارتها در رهبری، صحبتهای عمومی، فروشندگی، تقویت قانونی، دادگاه و بسیاری از حوزههای دیگر مورداستفاده هستند. پس وقتی یادگیری زبان بدن را به شما نشان دادم، دربارة مفاهیم نامرتبط و جداگانهای حرف نزدم، بلکه بخشی واقعی و کامل از زندگی شما را نشان دادم.
البته، شما میتوانید بدون فکرکردن به آن هم زندگی کنید، اما عین حال، با یک سرمایهگذاری کوچک میتوانید زندگی غنیتری را برای خود بسازید. چون با این کار، درک بهتری از خود و محیط اطرافتان خواهید داشت.
دیدگاهها
ثبت دیدگاه شما