وابستگی به خانواده از هر نوع آن، باید پیش از ازدواج موردتوجه قرار گیرد و بیتوجهی به آن میتواند باعث شکست در ازدواج شود.
چرا با وجود مستقل شدن بعد از ازدواج نیز وابستگی به خانواده ادامه پیدا میکند؟ چطور میتوانیم وابستگی به خانواده را کم کنیم؟
نقص تربیتی بزرگی که امروزه دامنگیر خانوادهها و نسل تربیت شده حاضر است، وابستگی افراطی به خانواده و عدم توانایی تشکیل یک زندگی مستقل است. وقتی فردی پس از ازدواج به خانوادهاش وابستگی شدید دارد؛ یعنی هنوز آمادگی ازدواج نداشته و در مورد این مسئله منطقی فکر نکرده است. یکی از نکاتی که باید قبل از ازدواج مورد بررسی قرار گیرد میزان وابستگی فرد به خانواده است. وابستگی به خانواده از هر نوع آن، باید پیش از ازدواج موردتوجه قرار گیرد و بیتوجهی به آن میتواند باعث شکست در ازدواج شود. این وابستگی میتواند مالی یا روانی باشد ولی درهرصورت از عواملی است که در موفقیت زندگی زناشویی تأثیرگذار خواهد بود.
وابستگی به خانواده خود دو حالت میتواند داشته باشد. در حالت اول فردی که به خانوادهاش وابسته است تنها در مواردی خاص، برای حل مشکلات و اختلافات به سراغ خانواده میرود. اما در حالت دوم خانواده برای فرد حکم سایه را دارد. یعنی خانواده در زندگی فرد نقش پررنگی دارد. این فرد بعد از جداشدن از خانواده خود و تشکیل یک زندگی جدید نتوانسته از لحاظ روانی و عاطفی از پدر و مادر خود جدا شود. از طرفی خانواده هم به خود اجازه میدهند در همه مسائل فرزندشان دخالت کنند. اغلب حالت دوم است که مشکلساز میشود.
اگر فردی، نمیتواند در خصوص مسائل مشترک بهتنهایی تصمیم بگیرد، اگر قدرت استدلال و استنباط پایینی دارد، اگر دیگران بهجایش انتخاب میکنند، اگر انتخابهای زندگیاش از قبیل، رشته دانشگاهی تا شرایط خواستگار مطلوب را دیگران برایش برنامهریزی میکنند، اینها نشان میدهد که شما با یک فرد وابسته روبهرو هستید.
معمولاً این افراد بهمحض وقوع اتفاق کوچکی که در رابطه پیش میآید فوراً به سراغ والدین خود میروند و آنها را در جریان تمام ماجرا میگذارند.
در بسیاری از مسائل مهارت لازم را ندارند، بهخصوص مهارتهای اجتماعی. بهجای اینکه خودشان مسئله را حل کنند، نامزدشان را مقابل والدین قرار میدهند.
فرد وابسته به خانواده در مورد موضوعی با همسرش توافق میکند ولی بهمحض اینکه به منزل خانوادهاش میرود زیر توافق خود میزند.
بسیاری از این افراد نیاموختهاند که چطور همسرداری کنند و بهموقع هوای همسر خود را داشته باشند.
- امکان دارد تمام مشکلات و درگیریهای زندگی مشترک را با خانوادهاش در میان بگذارد.
- درباره مسائل خصوصی بهراحتی و بیپروا با خانواده صحبت میکند.
- شخصیتهای وابسته به این بهانه که خانوادهام قصد کمک دارند؛ میتوانند تمام مرزهای زندگی مشترک را در هم بشکنند.
- این ویژگیهای اخلاقی خواه یا نا خواه در تربیت فرزندان نیز اثرگذار خواهد بود.
یکی از نکات مهم و تعیینکننده در ازدواج میزان استقلال زوجین از خانواده اصلی است. بعضی افراد باوجوداینکه ازدواج میکنند، از نظر روانی از خانواده خود جدا نشدهاند. این افراد پیش از آنکه همسری داشته باشند فرزند خانواده خود هستند. آنان چون وابسته به خانواده خود میباشند نمیتوانند نقش همسری را بهخوبی اجرا کنند در نتیجه زندگی مشترک آنان با آزردگی و ناکامی مواجه میشود.
وابستگی به خانواده در ازدواج از هر نوع آن، چه از طرف دختر و چه از طرف پسر، راهی است که پایانش تباهی است. زن و مرد باید قبل از ازدواج با مراجعه به مشاور، وابستگی و انواع آن را مانند سایر عوامل مؤثر در ازدواج موردتوجه قرار داده و مواردی از وابستگی را که به تفاهم، صمیمیت و گرمی صدمه میزند را در تصمیمگیری ازدواج موردنظر قرار دهند. نمونههایی از عدم استقلال عبارتاند از:
• زندگی با خانواده همسر
• بیشتر اوقات خود را با خانواده اصلی گذراندن
• همیشه در اختیار خانواده اصلی برای انجام کار آنان بودن
• تماس تلفنی زیاد با خانواده اصلی مثلاً هر روز و ساعتها
• وابستگی مالی به خانواده اصلی اعم از حقوق گرفتن یا رابطه استخدامی با پدر
بهغیراز عوامل شخصیتی مسائلی دیگری بر وابستگی به خانواده اثر میگذارند که در ادامه به آن ها اشاره کردهایم:
مادران بدون اعتمادبهنفس:
مادری که زخمها و کمبودهایش با بهدنیاآمدن یک فرزند پسر التیام پیدا کرده و تمامیت خود را در داشتن پسرش میبیند، ناخودآگاه دوست دارد فرزندش را همیشه در کنار خود داشته باشد. زمانی که پسر بزرگ میشود و به سن ازدواج میرسد، این موضوع به شکل وابستگی به خانواده بعد از ازدواج ادامه پیدا میکند. این اتفاق برای مادرانی که فرزند دختر دارند هم رخ میدهد. آنها تمایل دارند دختر را به خود وابسته کنند. بهعنوانمثال اجازه نمیدهند دخترشان توانایی خانهداری پیدا کند و برای انجام امور منزل و آشپزی و غیره مادران همیشه پیشقدم هستند. این وابستگی به مادر گاه در زندگی آنها مشکلاتی ایجاد میکند.
مسائل مالی:
در برخی از خانوادهها مادر خانواده برای تأمین معاش خود در آینده و پس از مرگ و از کارافتادگی همسر ناچار است، فرزند پسر را به خود وابسته نگه دارد تا منبع درآمد خود را از دست ندهد.
وابستگی به پدر:
در برخی سیستمهای خانوادهای، وابستگی فرزند به پدر هم دیده میشود. اغلب این پسرها در همان شرکت یا محلی کار میکنند که پدر کار میکند. خیلی به پدرهای خود افتخار میکنند و پدر را بیش از حد واقعی بزرگ میکنند. از طرف دیگر پدر هم همهجا برای او تصمیم میگیرد؛ در مورد تحصیل، انتخاب همسر و دیگر مسائل شخصی. اغلب با محبت زیاد و مدیون کردن فرزند به خود سعی میکنند فرزند را همیشه وابسته به خود نگه دارند. پدرهای وابسته فرزندهای وابسته تربیت میکنند.
با همسر وابسته به خانوادهاش چه کنیم؟
درصورتیکه همسر شما به خانواده خود وابستگی زیادی دارد میتوانید از راهکارهای زیر برای کاهش این وابستگی کمک بگیرید:
همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالتهای خانوادهاش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. بهآرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با هم فکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و بهصورت تجربی پیشآمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهارنظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیههای خانوادهاش چه نتایج تلخ و غم انگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمیآمد.
او را متهم نکنید تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید. از مهارتهای ارتباطی مثل کنترل خشم، و حل مسئله در مکالماتتان استفاده کنید.
- اگر همسرتان از نظر عاطفی از طرف شما تأمین شود، بهاندازه کافی موردتوجه شما قرار بگیرد، تحسین شود و شخصیتی ارزشمند تلقی شود، کمکم از شدت وابستگی افراطیاش کاسته خواهد شد.
- تصمیماتی را که همسرتان بهتنهایی میگیرد را مورد تشویق و واکاوی قرار دهید. با پروبال دادن به او، حس قدرت را در او زنده میکنید. در این شرایط میتوانید به قطع وابستگی او امیدوار باشید.
- برای اینکه نقاط ضعف همسرتان را به او گوشزد کنید، از اصل احترام پیروی کنید. اگر با تهدید و تحقیر بخواهید او را از وابستگیهایش رها کنید، قطعاً وضع بدتر خواهد شد.