کهن الگوهای بیداری قهرمان درون

کهن الگو ها شخصیت ها و ساختارهای درونی هستند که در سمبل ها نقش ها و الگوهای فرهنگ های مختلف از قدیم شناسایی و مطرح شده اند. این تست شخصیت شمارو در 12 الگو می سنجد که درک آنها شمارا با استعدادهای نهفته خودآشنا می‌کند ،دلیل و ارزش های اصلی زندگی‌تان را به شما نشان می‌دهد و به میزان همدردی و همدلی شما نسبت به دیگران می‌افزاید.
جنگجو | آزمون کهن الگو

24

نمره

الگوی فعال
فرزانه | آزمون کهن الگو

24

نمره

الگوی فعال
نابودگر | آزمون کهن الگو

23

نمره

درصورت نیاز
یتیم | آزمون کهن الگو

22

نمره

درصورت نیاز
جستجوگر | آزمون کهن الگو

22

نمره

درصورت نیاز
حاکم | آزمون کهن الگو

22

نمره

درصورت نیاز
حامی | آزمون کهن الگو

21

نمره

درصورت نیاز
عاشق | آزمون کهن الگو

21

نمره

درصورت نیاز
آفرینش گر | آزمون کهن الگو

21

نمره

درصورت نیاز
جادوگر | آزمون کهن الگو

21

نمره

درصورت نیاز
دلقک | آزمون کهن الگو

21

نمره

درصورت نیاز
بی گناه | آزمون کهن الگو

17

نمره

الگوی غیر فعال

جنگجو

یک روز، صبح زود در سرزمین میانه که یائو فرمانروای آن بود آسمان مشرق رنگ زیبای ارغوانی به خود گرفت. دیری نگذشت که خورشید طلوع کرد و نور زرد رنگ خود را به آن سرزمین تابید. اندکی بعد شرق آسمان دوباره به رنگ ارغوانی در آمد و پس از آن خورشید دومی هم طلوع کرد. کشاورزان و ماهیگیران همگی دست از کار کشیده و چشم به آسمان دوختند. کنجکاوی آنها به بهت زدگی و سپس وحشت تبدیل شد، چرا که با چشمان خود طلوع سومین، چهارمین، پنجمین و بالاخره دهمین آفتاب را هم مشاهده کردند. حرارت داشت سرزمین را می سوزاند و نابود می کرد. گیاهان و محصول کشاورزان خشک و چروکیده و رودخانه ها بخار شده و به جویبار تبدیل شدند. مردم گرمازده ناامیدانه به خانه ها و سایه درختان پناه بردند. یائو برای نجات مردمش به نیایش مشغول شد و از تایانگ ديجون ، فرمانروای اسطورهای مشرق زمین درخواست کمک کرد. ديجون مسئول درخت توت غول پیکری بود که ده کلاغ سحرآمیز که هر کدام ساکن خورشیدی بودند، روی شاخه های عظیمش جای داشتند. هر روز به نوبت یکی از کلاغ های جادویی خورشید خود را بر فراز آسمان پرواز می داد. ولی این بار هر ده آفتاب هم زمان وارد آسمان شدند و با حرارت کشنده خود کره زمین را تهدید می کردند. و دعا و تقاضای یائو به گوش ديجون رسید و او دستیار خوبش، یی را که ماهرترین کماندار دنیا بود به سرزمین میانه فرستاد. یی خواهان راه حلی صلح جویانه بود، ولی پس از دیدن آن سرزمین مصیبت دیده فهمید که باید بجنگد. یی بر فراز برج سر به فلک کشیده ای رفت. از آنجا تیری بر کمان کشید و مستقیم به سوی آخرین خورشیدی که طلوع کرده بود شلیک کرد. آفتاب سوزان رفته رفته خاموش شد و در عین حال بارانی از پرهای سیاه رنگ کلاغ شروع به باریدن کرد. مردم از پناهگاه شان بیرون آمدند و با خوشحالی یی را تشویق کردند. به همین ترتیب آتش دومین، سومین و چهارمین خورشید به دست یی خاموش شد. زمانی که نوبت هشتمین آفتاب فرا رسید پرهای بی شمار کلاغها که در آسمان شناور بودند، زمین را خنک کرده بودند. سرانجام پس از انفجار نهمین خورشید، یی سلاح قدرتمند و نجات بخش خود را زمین گذاشت. دهمین و غربی ترین خورشید به جای ماند و برای همیشه گرمای موردنیاز زمین را تأمین نمود.

برگرفته از «ده خورشید» در کتاب «اسطوره شناسی: گلچینی از حکایت های جهان» گردآورنده: سی. اس. ليتلتون

این روایت از یک سو اقدام قهرمانانه یی و از سوی دیگر تخریبی را که اعمال خشونت آمیز به همراه دارند، حتی اگر موجه باشند، نشان می دهد. می بینیم که یی دنیا را نجات می دهد و در عین حال نه کلاغ اسطوره ای را از بین می برد.

پس از رفع آن خطر، یائو، یی را به چندین ماموریت مهم دیگر می فرستد. یی با طوفان ها و سیل های مهیب اسطوره ای و حتی یک اژدهای غول پیکر و آدم خوار می جنگد.

ویژگی های این کهن الگو

«جنگجو» هدفمند است و حدومرز تعیین می کند. نظام نامه این کهن الگو اغلب شامل اصول نظم، خودمهاری، قاعده و قانون و دلیری می شود. «جنگجو» به رقابت و پیکار علاقه دارد. «جنگجو» ی گمراه و تکامل نیافته مانند آتیلای ویرانگر و بی رحم رفتار می کند. پیشرفت و رشد «جنگجو» با شناخت و درک عمیق تر از کسانی که آنها را دشمن می پندارد به دست می آید.

فیلم «ببر غران، اژدهای پنهان» صور مختلف «جنگجو» و مهارت و شهامت قابل توجه او را به نمایش می گذارد. در صحنه ای از فیلم یک استاد شمشیربازی، زنی را که به او حمله کرده بود شکست داده و سپس او را به شاگردی می پذیرد. با وجود این، بزرگوارترین «جنگجو»یان نیز با مشکلات و ضعف های مخصوص این کهن الگو درگیرند و از آن ها زیان می بینند. آن ها اغلب بی انگیزه و بی احساس اند و به همین دلیل در نشان دادن صمیمیت و آسیب پذیری خود، حتی در قبال نزدیکان شان ضعیف و محدود عمل می کنند.

موضوع اسطوره ای داستان

روایت های «جنگجو» طبیعتا به جنگ، رقابت و برد و باخت مربوط می شوند. قهرمان داستان اغلب شجاعانه، فرد آسیب دیده یا زن وحشت زده ای را نجات می دهد یا مانع بزرگ دیگری را هموار می کند. «سوپرمن» و «راکی» و همچنین فیلم‌هایی که «جان وین» در آنها نقش ایفا می کرد، داستان «جنگجو» را دنبال می کنند. در این داستان ها اغلب یک «جنگجو»ی مثبت و تکامل یافته با یک «جنگجو»ی مخرب نبرد می کند و «معصوم» یا «یتیمی» را نجات می دهد. گاهی نیز شخصیت مخرب داستان، کهن الگوی دیگری، مثلا یک «حامی» تضعیف کننده است. استفاده از کهن الگوی «جنگجو» زمانی که به کارگیری کهن الگوی دیگری صحیح تر باشد توصیه نمی شود.

سایر قصه هایی که به «جنگجو» ربط دارند:

داستان هایی که حاوی رفتار شجاعانه و مؤثر قهرمان هستند. به عنوان مثال می توان از جان وین و سوپر من نام برد.

داستانهایی که شخصیت اصلی آنها به شجاعت و عزم راسخ یک مبارز دست می یابد. به عنوان مثال می توان از یوشولین قهرمان فیلم پلنگ و اژدها د نام برد.

داستان‌هایی که قهرمان آنها دلیرانه به دیدگاه و اعتقادات راستین خود وفادار مانده و تا پای مرگ از آنها حفاظت می کند. به عنوان مثال می توان از «ژان دارک» نام برد.

حکایت هایی که شاهد شکست خوردن مبارز به علت کمبود یا ضعف او هستیم.

به عنوان مثال در فیلم «جنگ ستارگان» «دارت ويدر» به قدری از اهداف اولیه اش دور می شود که قدرت و سلطه جویی ارزش های اصلی او را تشکیل می دهند

روایت هایی که قهرمان آن ها در ابتدا احساس بسیار بدی نسبت به دشمن دارد، اما بعد با او همدردی می کند. به عنوان مثال می توان از «لوک اسکای واکر» قهرمان فیلم «جنگ ستارگان» نام برد که پس از دانستن این مطلب که «دارت ويدر» پدر اوست نسبت به او احساس ترحم می کند.

روایت هایی که شخصیت اصلی آنها در پی انتقام جویی به خاطر نارضایتی های گذشته است، مانند فیلم «بیل را بکش» که در آن شخصیت «او ماترمن» در پی انتقام از قاتل همسرش است. و داستان‌هایی که قهرمان آنها دشمن درونی خود را شکست می دهد و به نوعی مبارز معنوی تبدیل می شود. او کمبودهای درونی خود را جبران می کند و توانایی های شخصی لازم برای غلبه بر ظلم و ستم با روش های صلح جویانه را به دست می آورد. به عنوان مثال می توان از شخصیت هایی چون «ماهاتما گاندی» و دکتر «مارتین لوترکینگ» نام برد.

تصویر ها

تصویر های« جنگجو» بی باک، متحرک و اغلب ماشینی هستند، طوری که قدرتمند، هدفمند و متمرکز به نظر می رسند. این تصویرها شامل بناهای بزرگ، سلاح ها، میدان های ورزشی و یا انسان های سریع العمل، سرسخت و پرتکاپو می شوند.

هدايا

حسن ها و مهارت های این کهن الگو پایداری در مقابل مشکلات، توانایی ایجاد و حفظ حد و مرزشجاعت دنبال کردن اهداف شخصی و استقامت در پیکار و پیگیری راه : «جنگجو» توانایی دست یافتن به اهداف و حفاظت از حدو مرز شخصی را از خود نشان می دهد .

جنگجو و اجتماع

«جنگجو» علاقه خاصی به رقابت در مدرسه، ورزش، محل کار و مباحثه دارد. او ممكن است برای پیروزی، قانون و اصول اخلاقی را زیر پا گذارد.

به همین دلیل «جنگجو » یانی که قانونمندی و اصول اخلاقی را نزد معلم یا راهنمایی فرا گرفته اند، پیشرفت و موفقیت ارزشمندتری به دست می آورند. «جنگجوها» نیازمند راهنمایی و دستور گرفتن هستند و ترجیح می دهند اجازه شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت به آنها داده نشود.

در طبیعت

«جنگجو» با قانون جنگل که در آن حیوانی موجود دیگری را تعقیب می کند و طعمه خود قرار می دهد، زندگی می کند. ما تفکر و ارزش های جنگجویانه را در حیوانات پستانداری که برای دست یابی به قدرت و ریاست با یکدیگر تا پای مرگ نزاع می کنند می بینیم. انرژی «جنگجو» در رقابت طبیعت برای حفظ بقا دیده می شود.

در معنویت

معنویت «جنگجو» روی انجام صحیح کارها، انضباط، مسئولیت پذیری و ریاضت کشی تمرکز دارد. «جنگجو» تمایل به نبردهای مذهبی و پیروی از دستورات خداوند برای شکست دشمنان بیرونی و ضعف های درونی دارد. «جنگجوی» تکامل یافته و معنوی، اراده و خود مهاری لازم برای گام نهادن در راه درست و انجام دستورات خداوند را به دست می آورد. او حاضر است در این راه جان خود را فدا کند.

در مدیریت

مدیران «جنگجو» کارمندان خود را در انتخاب و دست یابی به اهداف، سخت کوش بودن و پیروز شدن راهنمایی می کنند و همواره از انتقاد برای پیش برد اهداف استفاده می کنند. در نقش مدیر، «جنگجو» گله ها و بهانه های دیگران را نمی پذیرد و از آن ها انتظار دارد به موقع به وظایف خود عمل کنند. جنگجوها اگر به موضوعی اعتقاد کامل داشته باشند در راه رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند.

اگر کهن الگوی جنگجو در وجود شما فعال باشد بر این باورند که انسان های سرسخت سرانجام موفق می شوند.

جنگجوی تکامل یافته

اگر «جنگجوی» فعال و تکامل یافته ای باشید اراده و شهامت یک قهرمان را از خود نشان می دهید. از سوی دیگر حاضرید با ترس، بی صبری و خستگی خود روبه رو شوید و وظایفی را که برای دست یابی به خواسته های قلبی تان لازم اند انجام دهید. با انضباط و مغرور هستید و نمی خواهید شکست یا ترس و وحشت، شما را شرمسار کند. به رقابت و پیشگام شدن گرایش دارید. داشتن یک هدف و مأموریت اصلی، سازندگی شما را به اوج می رساند.

چالش های جنگجو

توصیه می شود مراقب سیاه و سفید دیدن دنیا و بد پنداشتن کسانی که عقایدشان با شما متفاوت است باشید. «جنگجو»ها می توانند درگیر رقابت ها و مخالفت های بیهوده و مخرب شوند. بنابراین باید مواظب باشید با تلاش و کوشش بیش از حد خودتان را خسته و وامانده نکنید. احتمال دارد که در رسیدگی به سلامت و رفاه خود کوتاهی کنید، چرا که نمی خواهید نیازها، ضعف ها و آسیب پذیر بودن خود را بپذیرید. بهتر است به یاد داشته باشید که توانمندترین جنگجویان نیز نیازمند استراحت، آرامش و تفریح هستند.

مقابله با مشکلات

برای حل مسائل راهکارهای قدیمی خود را بیشتر و در مدت طولانی تری انجام می دهید. با مشکلات، مستقیم روبه رو شده و از حدو مرز خود و دیگران دفاع می کنید. کسانی را که دشمن و مخالف خود می دانید شناسایی و برای شکست آنها برنامه ریزی می کنید.

نظر دیگران

سایرین به قدرت، قاطعیت و توانایی شما در رقابت و برنده شدن احترام می گذارند. به نظر می رسد ویژگی های «جنگجو» بیشتر مردانه باشد، ولی در حقیقت عده زیادی از زنان شخصیت و کهن الگوی «جنگجو» دارند. بی احساسی و رفتار خشک و خشن شما اطرافیانتان را نگران می کند. برخی افراد رفتارتان را بی رحم و تهاجمی می بینند و به همین دلیل از شما می ترسند. با وجود این خیلی ها برای حل مشکلات دشوار و نجات یافتن از شما کمک می خواهند

آنچه توجه جنگجو را به خود جلب می کند

بی عدالتی ها، چالش ها و مخالفان توجه شما را به خود جلب می کنند و برای غلبه بر آنها و رسیدن به اهدافتان برنامه ریزی می نمایید. سرسختی و مهارت اطرافیان خود را می سنجید و نقاط ضعفی را که باید اصلاح کنند تا شما را ناامید نکنند گوشزد می کنید. ممکن است نتوانید محسن ها و توانایی ها که ضعیف یا حقیر می دانید تشخیص دهید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید استوار، کاردان و مسلط جلوه کنید. در ضمن نمی خواهید ضعيف، آسیب پذیر یا محتاج به نظر بیاید.

کارهایی که برای جنگجو مفید است

انتخاب صحیح نبردها و به دست آوردن این آگاهی که تمام امور زندگی نیازمند درگیری و رقابت نیست

استراحت، تفریح کافی، پذیرش و ابراز آسیب دیدگی

تلاش در دیدن و درک طرز فکر و عقاید دیگران از جمله رقیب‌ها

کناره گیری برای اینکه دیگران بتوانند کارها و مسئولیت های لازم را به عهده گیرند . (چرا که نجات دادن دیگران همیشه لازم نیست)

کنار گذاشتن دیدگاه یک جانبه گرایی و انتخاب طرز فکر برنده برنده • ایجاد توازن و تعادل میان توانایی های «جنگجو» و «حامی»

اگر کهن الگوی جنگجو در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را شناسایی کنید:

کسانی که شما را ضعیف می پندارند حقوق تان را پایمال می کنند.

با حفظ حدومرز و جواب منفی دادن مشکل دارید،

از رقابت اجتناب می ورزید.

برنامه ریزی و داشتن انضباط برایتان دشوار است.

کسانی را که زورگو، تهاجمی و خشن به نظر می رسند دوست ندارید

به دیگران اجازه می دهید با شما بدرفتاری کنند و بعد مدت ها از بدی آنها پیش خود گله می کنید

هرگز در وضعیتی قرار نداشته اید که باعث شود برای خود یا دیگران مبارزه کنید.

به شما آموزش داده اند که نباید هرگز خشمگین شوید، فریاد بزنید و یا کار غیر عادلانه ای انجام دهید.

فرزانه

یک روز مرد فقیر و درمانده ای نزد کشیش رفت و گفت: «پدر! زندگی کو غیر قابل تحمل شده، دیگر نمی توانم آن را اداره کنم کشیش پرسید: «مشکلت چیست، پسرم؟ فقیرم و خانه ام کلبه ای است با یک اطاق که آنجا با زن و شش فرزند و چند فامیل دیگر روزگار را سپری می کنم. مدام دعوا و تنش داریم.» کشیش کمی فکر کرد و پرسید: «حیوانات اهلی هم دارید؟» مرد فقیر پاسخ داد: «بله، یک بز، چند تا مرغ و یک گاو» - «پس حیوان‌ها را هم داخل خانه ببر تا خدا به تو کمک کند.» مرد به حرف کشیش عمل کرد. ولی دیری نگذشت که دوباره نزد او بازگشت و گفت: «پدر! همان طور که گفتید عمل کردم، ولی وضعیت بسیار خراب است. مرغ ها این طرف و آن طرف می پرند و کثافت کاری می کنند و دیگر حتی برای خوابیدن هم جا نداریم.» کشیش پاسخ داد: «پس مرغ ها را از خانه بیرون ببر.» مرد همین کار را کرد، ولی چند روز بعد برگشت: «پدر! واقعا زندگی ام با این برنامه کاملا به هم ریخته. بز لباس های مان را می جود و می خورد و هر چه داریم می اندازد و می شکند.»کشیش فکری کرد و گفت: «بهتر است بز را هم از خانه بیرون ببری مرد کمی بعد بازگشت و گفت: «پدر گاو همیشه سر راه همه است و خانه را از مدفوع پر می کند تمام موقت ما صرف تمیز کردن کثیف کاری های گاو می شود طوری که دیگر فرصتی برای حرف زدن باهم نداریم.) کشیش موافقت کرد و گفت: «راست می گویی، گاو، را بیرون ببر.» چند روز بعد آن مرد نزد کشیش آمد و گفت: «پدر روحانی! از شما بسیار سپاسگزارم. خانه ما واقعا تمیز و آرام شده و همه با هم گرم و صمیمی هستیم. لطف و مهر خداوند را بار دیگر احساس می کنم.»

برگرفته از روایت «ممکن بود بدتر از این‌ها باشد، در کتاب «داستان های محبوب جهان»، گردآورنده: چین یولن

کهن الگوهای «عاشق» و «جادوگر» خواسته های قلبی مان را نشان می دهند، در حالی که فرزانه» ما را در کنار گذاشتن چیزهایی که به عنوان خواسته به آنها فکر می کنیم یاری می دهد تا حقیقت را همانگونه که هست بپذیریم. «فرزانه ای را می شناختم که شعارش این بود: «با حقیقت مبارزه نکن، چون همیشه او برنده می شود».

دغدغه اصلی «فرزانه» ارزشی است که برای حقیقت قائل است. از طرفی این آگاهي را دارد که فیلتر برداشت های شخصی اش حقیقت را تعیین می کنند. این مطلب هم به نوبه خود به نسبی بودن حقیقت اشاره می کند.

ویژگی های این کهن الگو

فرزانه» ممکن است انسانی فاضل، استاد معنویات یا فرد فهمیده و اغلب سالمندی باشد که به تجربه آموخته است چه چیزهایی را می تواند از زندگی انتظار داشته باشد و چه انتظاراتی از واقعیت فاصله دارند. انگیزه اصلی «فرزانه» یافتن حقیقت یا حداقل نزدیک شدن به آن و رفع کنجکاوی و عطش ذهنی است. انرژی این کهن الگو فرصتی است برای به دست آوردن دانش و آزادی که با دانستن حقیقت به دست می آیند.

موضوع اسطوره ای داستان

حکایت های «فرزانه» اغلب از نوع داستان های اسرار آمیز هستند. قصه با یک مجهول و علامت سؤال آغاز می شود: یک قتل، نتیجه آزمایشی که توجیه علمی ندارد، پیدا شدن مدارک باستانی و غیره. سپس «فرزانه» ماموریت تحقیق و پرده برداشتن از این قضیه را به عنوان محقق، دانشمند یا کارآگاه عهده دار می شود. طرز فکر و عمل «فرزانه» را درتحقیقات علمی، داستان های پلیسی، بیوگرافی ها و روایت اکتشافات گوناگون مشاهده می کنید . (داستان های اسرار آمیز شرلوک هولمز یا «نام گل رز» اثر اومبرتو اکو ۲سایر قصه هایی که به «فرزانه» مربوط می شوند

داستان های که روند فراگیری، اندیشیدن و به نتیجه رسیدن را نشان می دهند در سنین نوجوانی و فرزانه» اغلب لقب «بچه درس خوان» می گیرد، ولی در سنین بزرگسالیبه دلیل هوش سرشارش به موفقیت های بزرگی دست می یابد.

داستان معلمان و تاثیر مثبت یا منفی آنها روی نوجوانان نیز از این دسته است این نوع روایت ها سرگذشت خردمندان و راهنمایانی است

که راه و رسم موفقیت فردی راآموزش می دهند. در افسانه ها «فرزانه » اغلب در نقش پیرمرد یا پیرزن فهمیده ای حضور می یابد و به دیگران پند می دهد و گاهی هم طلسمی را با دقت بررسی می کند.

داستان‌هایی که در آنها محقق یا کارآگاهی، پرده از اسراری که دیگران را عاجز کرده است بر می دارد. (ماجراهای خانم مارپل ۳، رمز داوینچی ۴). و روایت های آموزنده ای که غلبه انسانی را بر ذهن و افکار خود نشان می دهد (فیلم ذهن زیبا» که در آن «جان تش» با آموختن اینکه کدام یک از افکار و تصوراتش قابل اعتماد هستند، مشکل روانی خود را حل می کند). داستان های بودایی هم که عبور از فکر و امیال شخصی برای ایجاد ارتباط عمیق معنوی را آموزش می دهند از همین دسته هستند.

تصویر ها

نقش های «فرزانه» شامل کتابخانه ها، کتاب ها، پرونده ها، عینک مطالعه، دانشمندان کم حافظه و عملکرد صنعتی است. تصویرهای «فرزانه» ای که با «جادوگر» تلفیق یافته باشند، گوی بلورین و سایر ابزارهای روشنگر و آینده نما هستند.

هدايا

مهارت های فرزانه» هوش، کنجکاوی، روشن فکری، پژوهشگری، منطق و استقلال فکری در امور زندگی و کار است.

فرزانه و اجتماع

لازمه پشتیبانی از «فرزانه» داشتن مدارس و سیستم آموزش عالی است که روش های یادگیری گوناگون را به کار می گیرند و حس کنجکاوی و فراگیری را بیدار می کنند بزرگسالان نیز نیازمند بالا بردن سطح معلومات و دریافت تعلیمات تازه شغلی هستند خواسته دیگر «فرزانه» این است که مطبوعات، اطلاعات دقیقو کافی در باره ی مطالب مهم روز چاپ کنند نه اینکه بیشتر به وقایع روزمره زندگی و بردوباخت دیگران بپردازند.

در طبیعت

هوش و خرد، داخل DNA و وجود انسان جای دارد. بدن انسان از هوشی سرشار خودکاری برخوردار است، از شیوه هضم غذا گرفته تا طرز مبارزه با عفونت ها اغلب بدن تکلیف خود را می داند، همان طور که بریدگی های کوچک را به تنهای درمان می کند. زمین نموداری از کهن الگوی «فرزانه» است و به گفته جی. ای. لاولای ۱ و نظریه گایا، موجودی زنده و تغییرپذیر است (گایا: نگاهی تازه به زندگی زمین

در معنویت

مطالعه، تمرین، مشاهده و گوش دادن، قسمت قابل توجهی از کارهای معنوی را تشکیل می دهند. کهن الگوی «فرزانه» از فعالیت های معنوی مانند دعا و نیایش جهت ایجاد ارتباط و آگاهی درونی استفاده می نماید. خیلی ها معتقدند آگاهی های معنوی از راه ملاقات حقیقی پروردگار، و نه مطالعه نظریات دیگران به دست می آیند.

در مدیریت

مهارت های اصلی و عالی مدیران «فرزانه» تجزیه و تحلیلبرنامه ریزی بررسی پژوهش و تصمیم گیری منطقی هستند. آنها قادرند زمانی که دیگران در نگرانی کامل به سر می برند قدری از مطلب دور شوند، کل موضوع را در نظر بگیرند و تکلیف خود را دانند. شخصیت فرزانه آرامش بخش است و سبک مدیریت او کارها را پله پله و حساب شده پیش می برند . بدین ترتیب کارمندان می بینند و متوجه می شوند که کارها به موقع و درست انجام می شوند اگر کهن الگوی فرزانه در وجود شما فعال باشد بر این باورید که حقیقت شما را به مقصد آزادی خواهد رساند.

فرزانه تکامل یافته

به عنوان یک (فرزانه» تکامل یافته، دانشمند و فهمیده اید. کنجکاوی مثبت و فعالی دارید و دوست دارید جوانب امور را کاملا در نظر گیرید. تلاش می کنید در حد امکان بی طرف عادلانه بیندیشید و تبعیضی در کار و تصمیم های خود قائل نشوید. انگیزه و عطشی که برای یافتن حقیقت دارید شما را به پیش می برد. دوراندیش هستید و درگیر مسائل جزئی نمی شوید. ناهمخوانی های وقایع و اشتباهات منطقی را به خوبی می بینید و همواره مراقب ضعف های ذهنی و عادتی خود و دیگران هستید. واقعیت ها را با مهارت بررسی می کنید. حاضرید به دیگران تعهد دهید و می دانید دانستن همه چیز امکان پذیر نیست. توانایی خوبی در حفظ آرامش خود دارید.

چالش های فرزانه

مراقب گرایش «فرزانه» به خشک اندیشی، خودرأیی و عدم علاقه . وتوجه کافی به وظایف و امور روزمرہ زندگی باشید. مهارت «فرزانه» در دیدن کم و کسرهای عملی دیگران ممکن است به منفی بافی و شکاکی کشیده شده و او را به فردی که کنار گود نشسته و مدام از دیگران انتقاد می کند، تبدیل نماید. او می تواند بیش از حد در ذهن خود زندگی کند و از انجام امور لازم زندگی بازماند. ممکن است دست خوش احساس شود و خرده گیری و خودخواهی خود را پشت حرفها، شعارها و اصول بزرگ نما پنهان کند.

مقابله با مشکلات

معمولا درباره راهکارهایی که دیگران قبلا به کار بسته اند تحقیق میکنید. سپس بهترین راه فکر کردن، نتیجه گرفتن و رفتار کردن درباره آن موضوع را انتخاب می کنید. در نهایت مشغول سنجش و بررسی نتایج به دست آمده می شوید.

نظر دیگران

دیگران به ذکاوت و تخصص شما احترام می گذارند. در ضمن ممکن است شما را خرده گیر، خودخواه و کم ارزش به حساب آورند. می توانند از شما مشورت بخواهند با اینکه از خاطرنشان کردن عیب های تان لذت ببرند.

آنچه توجه فرزانه را به خود جلب می کند

عیب ها و کمبودها را به خوبی می بينیدبه جز در مواقع اضطراری، به آرامی به آنها پاسخ می دهید چون به ریسک عجله کردن و نداشتن آمادگی و اطلاعات کافی واقف اید طبیعتا به نظریه ها و فرآیند تفکر علاقه مندید و به همین دلیل گرایش شما به سوی فعالیت های ذهنی است، نه عملی یا تجربی، در نتیجه احتمال دارد برای الهام ها و اطلاعات احساسی ارزش کافی قائل نشوید و آنها را از نظر فکری و جالب و مفید نیاید

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید باهوش و خردمند به نظر آید، به همین دلیل ضعف ها و نادانی های خود را بروز نمی دهید.

کارهایی که برای فرزانه مفید است

دوری از تفکر خشک و پذیرفتن اطلاعات و پیشنهادهای تازه ای که ممکن است

به دلیل پیچیده بودن شان ذهن شما را سرگرم می کنند و برقراری مکالمه و ارتباط مثبت به جای خودنمایی و ابراز بی جای دانش و استعداد و توجه به احساس ها، الهام ها و آگاهی های جسمی

ایجاد تعادل و توازن بین توانایی های «فرزانه» و «دلقک»

اگر کهن الگوی فرزانه در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آن ها را در زیر شناسایی کنید

و در مطالعه و کنجکاوی تنبل هستید.

جوانب مختلف امور را کاملا در نظر نمی گیرید و به این خاطر درگیر وضعیت های ناراحت کننده می شوید.

اشخاص اندیشمند و دانشمند را بی روح، خسته کننده و کم ارزش می دانید.

خودتان را باهوش به حساب نمی آورید.

هرگز نیازی به تفکر یا مطالعه عمیق و گسترده احساس نکرده اید.

به شما گفته شده و یا باورتان شده که باهوش نیستید یا اینکه اشخاص درس خوان و اهل مطالعه، کار ارزشمند و مفیدی انجام نمی دهند.

نابودگر

سال‌ها قبل «هون هوناپو» خدای ذرت در سرزمین مایا، وارد جهان زیرین زبال باشد و پس از شکست خوردن، به دست فرمانروایان دوقلوی مرگ به قتل رسید. سر بریده او را میان شاخه های درختی قرار دادند و در همان لحظه درخت پر از میوه شد.

چند وقت بعد زن جوان و کنجکاوی برای دیدن درخت سحرآمیز به آن نزدیک شد. میوه رسیدهای نظرش را جلب کرد و با خوشحالی برای کندنش دست دراز کرد. ناگهان هوناپو آب دهانش را کف دست زن جوان ریخت و با این کار او را باردار کرد. سپس صدای هوناپو به گوش زن رسید: «از طریق آب دهان فرزندانم را به تو دادم. پیش از اینکه کسی دستش به تو برسد به سطح زمین برو. به حرف‌هایم اعتقاد داشته باش و بدان آنچه می گویم شکل خواهد گرفت.»

زن جوان دو پسر دوقلو به دنیا آورد که مانند پدرشان ورزشکاران قابلی شدند. فرمانروایان مرگ آن دو را به مسابقه و مبارزه فرا خواندند. دوقلوهای بازیگوش آزمون و چالش های خطرناک و مرگباری چون خانه های سرما، برها، آتش و کاردها را پشت سر گذاشتند و جان سالم به در بردند. سرانجام "به میل خود، داخل آتش بزرگی پریدند. پس از مرگ، فرمانروایان مرگ، استخوان‌های شان را چرخاندند و آن‌ها را داخل رودخانه‌ای پرتاب کردند. اما آن دو به طور معجزه‌آسایی جان تازه یافتند و به این جهان بازگشتند." وقتی متوجه دن خود شدند مشغول بازیگوشی ها و نمایش های خارق العاده ای مانند کشتن یکدیگر از راههای مختلف و دوباره زنده شدن گردر خوش گذرانی های دوقلوها احساس حسادت فرمانروایان مرگ را برانگیخت آنها برای به قتل رسیدن خود التماس کردند.

دوقلوهای قهرمان آن دو را کشتند و اجازه بازگشت به این دنیا را به آنها ندادند. سپس پدرشان را یافتند و زندگی را به او بازگرداندند. جالب اینکه درخت دنیا که بهشت و زمین را به هم وصل می کند و محور خلقت را تشکیل می دهد به دست هون هوناپوی از آن دنیا برگشته طراحی شده است.

برگرفته از کتاب «پوپل وو: کتاب مردم» نوشته دلیا گوتز و سیلوانوس گر یز والد مورلی

در دنیای مدرن امروز خیلی ها از کارهای «نابودگر» وحشت می کنند. ولی این داستان و بسیاری روایت های اسطوره ای دیگر، از زندگی تازه ای که پس از یک مرگ یا شکست پدید می آید دم می زنند. صحبت این است که مرگ نه تنها اجتناب ناپذیر بلکه جزو لازمه های طبیعت، خلقت و زندگی است. در داستان ما هوناپو پیش از رنج بردن و مردنش، توانایی پدید آوردن درخت دنیا و سپس خود دنیا را نداشت.

ویژگی های این کهن الگو

نابودگر» می تواند فردی باشد که قربانی حادثه ها و شکست ها شده و خواهان بازسازی زندگی خویش است. از سوی دیگر او می تواند کسی باشد که راه و تجربه های جدیدی را در زندگی اش انتخاب می کند. ممکن است مانند زورو یا رابین هود، انقلابی باشد و برای بهبود اوضاع و باز کردن راه برای پدیده ای نوین، نظم کنونی را به هم زند.

موضوع اسطوره ای داستان

روایت های «نابودگر» اغلب با نوعی نابسامانی، اختلال یا تخریب غیر منتظره همراه هستند. این حکایت ها می توانند فرایند رها کردن و گذشتن از مال و منال، موقعیت ها، رابطه ها و عادت ها را به نمایش گذارند. نجات یافتن از این مشکلات بیشتر زمانی مطرح می شود که داستان، عواملی از کهن الگوی «یتیم» را نیز در بر داشته باشد. «نابودگر فرصتی برای رها کردن و کنار گذاشتن به منظور ایجاد نوعی دگرگونی است. روایت های مثبت «نابودگر» نشان دهنده موفقیت او در به کارگیری تغییر برای دست یابی به نتایج مثبت به دست نیامده و نابوددگر» با شکست مواجه می شود

سایر قصه هایی که به «نابودگر» ربط دارند:

داستان های ترسناکی از هیولاها و موجودات پست فطرتی که مرتکب جرم های هولناک می شوند.

حکایت فجایعی که باعث مرگ و میر، زخمی و عاجز شدن عده زیادی می شوند و همچنین روایت هایی که نشان دهنده درهم شکستن امید و ایمان مردم است. (قایق روباز و روایت های دیگر، اثر استفن کرین).

داستان هایی که از زبان کسانی می شنویم که از سانحه ای جان سالم بدر برده اند تا برای سایرین حقایق آن را بازگو کنند

داستان هایی که شخصیت اصلی آنها قسمت مطرحی از زندگی خود را انکار و ترک نموده یا آن را ویران می کند.

روایت هایی که از مفهوم ققنوس استفاده نموده و خبر از زندگی مردمان مصیبت دیده ای می دهند که برای بازسازی زندگی و ارزش های خود تلاش می کنند. به عنوان مثال می توان از پیرمرد و دریا» اثر همینگوی یاد کرد. ققنوس پرنده زیبا و اسطوره ای است که وقتی نزدیک شدن مرگ را احساس می کند شاخه های درخت دارچین را جمع می کند و به آتش می کشد. پس از سوختن و از بین رفتن او، از میان خاکسترها ققنوس تازه ای بر می خیزد.

روایت یاغی هایی که قوانین نادرست را می شکنند یا اینکه خارج از چهارچوب آن ها فعالیت می‌کنند. همچنین داستان کسانی که برای دست یابی به نظمی نوین جان خود را به خطر می‌اندازند یا از دست می دهند. یا حکایت کسانی که برای افشای کارهای غیر اخلاقی، امنیت شغلی خود را به خطر می اندازند (ارین براکویچ .

حکایت های الهام بخش کسانی مانند ترو که با حذف و از میان برداشتن فعالیت ها و مال و منال زائد خود، زندگی را ساده نموده و این گونه به شادکامی و بت بیشتری دست می یابند.

تصویر ها

نقش های «نابودگر» نشان دهنده ترس و وحشت عمومی از این کهن الگو در جامعه است و شامل تاریکی شب، سوراخ سیاه، هیولا و سایر موجودات خوفناک می شد تصویرهای ملایم تر این کهن الگو برگ های خزان، اشیایی که به آب انداخته شد دستی که به منظور خداحافظی تکان داده می شود، کندن علف های هرز و خالی کردن گنجه هستند.

هدايا

توانایی های «نابودگر» تشخیص زمان مناسب برای نگه داشتن یا رها کردن و همچنین مدیریت حس وحشتی است که پا گذاشتن میان ناشناخته ها در انسان پدید می آورد. کسانی که در عبور از ترس ها، شکست ها و تغییر و تحول های زندگی خود موفق می شوند، به آزادی و آرامش عمیقی دست می یابند. دست آوردهای این رهایی، توانایی زیستن در زمان حال، ریسک پذیری بدون اضطراب، پذیرفتن امکان شکست برای شکل دادن به اندیشه های عمیق و خرد حرکت و هماهنگی با تغییرات زندگی (مثل پیر شدن) است. اگر با «نابودگر» وجود خود دوست شویم ترس از دست دادن آنچه داریم از ما دور می شود و می توانیم به ناشناخته ها اعتماد کنیم.

نابودگر و اجتماع

انسان ها به محل و فرصتی برای فرو ریختن، بازسازی، پذیرفتن، رها کردن و تازه شدن احتیاج دارند. به علاوه می خواهند بدانند چه چیزهایی در زندگی آنها مرده است با نیاز به ترمیم و احیا دارد و یا اینکه در راه بازیابی طراوت و انگیزه باید فدا شود. نابودگر» مکان و فرصتی برای زنده کردن خاطره ها و خواسته های از دست رفتگان نیز هست.

در طبیعت

نوعی درخت کاج وجود دارد که نور خورشید را دوست دارد، طوری که مخروط های آن فقط در گرمای چند صد درجه ای باز می شوند. به همین دلیل شکوفایی اش فقط پس از به آتش کشیده شدن و سوختن جنگل امکان پذیر می شود. پس از آن هم سایه و چوب نرم و پر مصرف این درخت شرایط را برای رشد جنگلی تازه هموار می سازد. در طبیعت آفرینش، زندگی و مرگ را می بینیم که زنجیروار با یکدیگر ارتباط دارند و به وقوع می پیوندند .در طبیعت گیاهان در حال رشد را در کنار برگ های پوسیده پرندگان را مشغول بلعیدن حشرار ت و قارچ ها را در حین تغذیه از گنده های رو به زوال مشاهده ه می کنیم ستاره ها و کهکشان ها در یک چشم به هم زدن متولد می شوند و سرانجام از بین می روند . و تخریب و نابودی، عضو ثابت زنجيره غذا و فرایند دفع مواد زاید از بدن انسان است.

در معنویت

همه ادیان به نوعی مردم را در غلبه بر ترس از مرگ، شکست و یافتن راهی برای اعتماد به زندگی کمک و راهنمایی می کنند. بسیاری از آنها از مرگ منش و دیدگاه پیشین و حرکت به سوی جایگاه و فرایندی تازه، اخلاقی و رضایت بخش سخن می گویند. بدین ترتیب شیوه ها و عادات ضعیف تر کنار گذاشته می شوند و جای خود را به طرز فکر و رفتار والاتری می دهند. بسیاری از مذاهب، مردن جسم را پایان حیات انسان نمی دانند و رستاخیز را قبول دارند.

در مدیریت

نابودگرها» در بازسازی سازمان ها، متوقف کردن برنامه های بی نتیجه و بیرون کردن کارمندان کم کار از خود مهارت نشان می دهند. «نابودگر» تکامل یافته می تواند بی حاصلی موقت و دائمی را از یکدیگر تشخیص دهد و عجولانه و به اشتباه اشخاص و چیزهای مهم و ارزشمند زندگی را از میان برندارد. تلاش «نابودگر» این است که ناراحتی، ترس و نگرانی هایی را که تغییرات سازمانی به وجود می آورند، به حداقل برساند. اگر کهن الگوی نابودگر در وجود شما فعال باشد می توانید رها کنید و بیش از این زیان نبینید.

نابودگر تکامل یافته

در نقش یک «نابودگر» تکامل یافته توانایی قابل توجهی در پذیرش شکست ها و کندن و از خود نشان می دهید. به خوبی می توانید عادات، موقعیت های اجتماعی و روابط خود را پشت سر بگذارید و فعالیت هایی را که کارایی و جنبه های مثبت داده اند حذف کنید. به مرور زمان با رابطه پیچیده میان زیان ناخواسته و به میل خود چیزی را خاتمه دادن آشنا شده اید. به عنوان مثال مصیبت ها و بدبیاری ها اغلب باعث می شوند دارایی جایگاه مان را از دست بدهیم و زندگی خود را بازسازی کنیم. به طوفان و سیل زدگان فکر کنید و اینکه چگونه زندگی خود را ادامه می دهند و به بازسازی آن مشغول می شوند. پایان دادن به یک عادت مخرب هم نیازمند تغییر و تحول است زیان دیدن و فدا کردن، اغلب با جدایی، افشاگری فساد و پایان دادن به برنامه های ناکام همراه است

چالش های نابودگر

مراقب گرایش خود به متهم کردن و آسیب رساندن به دیگران باشید. ممکن است اصول اخلاقی و قانون را زیر پا گذاشته و با شعار «از هر راهی لازم باشد به اهدافم دست می یابم» اعمال خود را توجیه کنید. بهتر است از خشونت عاطفی و جسمی نسبت به خود و دیگران و همچنین قانون شکنی دوری کنید.

مقابله با مشکلات

زمانی که خطر تخریب، علایق شما را تهدید می کند احساس گمراهی و ترس می کنید و با سؤال های عمیق و پیچیده ای روبه رو می شوید. پس از درگیر شدن با این سؤالها آنچه را که می توانید عوض می کنید، تغییر ناپذیر بودن سایر امور را می پذیرید و در این میان تحول درونی شخصی را تجربه می کنید. پس از مشاهده و شناسایی خطاهای دنیا ممکن است به فردی سرکش و انقلابی تبدیل شوید و برای پایان دادن به بی عدالتی و برنامه های زیان آور، قانون وعرف را در هم شکنید.

نظر دیگران

دیگران شیفته طرز فکر و زندگی متفاوت و خارج از محدوده شما می شوند دردمندی یا انقلابی بودن تان سرچشمه می گیرد. ولی ممکن است از تره بدبختی های شما به آنها سرایت کند یا دچار عواقب بد نافرمانی گردند، با شما همراه نشوند.

آنچه توجه نابودگر را به خود جلب می کند

تمرکز شما اغلب روی بحران در شرف وقوع، نیروهای مخرب، راهکارهای حفظ تعادل و عبور از موانع و راه های پایان دادن به معضلات است. بی عدالتی ها را می بینید و می خواهید با شعار های بهترین انتقام خوب زیستن است» یا «هرچه پیش آید خوش آید انهارو جران کنید . یا اینکه با شعار «دنیا را تغییر می دهم» حذف شان کنید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید دیگران شما را حتی زمانی که احساس ناراحتی و ضعف دارید، مسلط و پایدار ببینند. به همین دلیل ممکن است مشکلات فردی و درونی خود را پنهان کنید یا کم اهمیت جلوه دهید .

در ضمن می خواهید اطرافیان بدانند کنار گذاشتن چیزهایی که کارایی خود را از دست داده اند، نشانه سنگدلی و ستمگری نیست.

کارهایی که برای نابودگر مفید است

پدید آوردن دیدگاهی معنوی و کیهانی برای درک و توضیح بی عدالتی های زندگی و انتخاب و پیروی از یک ساختار واضح، صادق و اخلاقی؛ اگر می خواهید قانون شکنی کنید بهتر است این راه را پیش بگیرید

مطالعه درباره فرایندهای طبیعی تولد، رشد و مرگ؛ توجه به نتایج و عواقب رفتارتان بر روی خودتان و دیگران؛ تعهد به کم کردن و یا به حداقل رساندن ناراحتی ها و دردهایی که ایجاد تغییر و تحول پدید می آورد

ایجاد تعادل و توازن بين مهارت ها و ارزش های «نابودگر» و «آفرینشگر»

اگر کهن الگوی نابودگر در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر شناسایی کنید

آمادگی کافی برای رویارویی با زیان یا مرگ ندارید.

روابط و چیزهایی که کارایی خود را مدت‌هاست در زندگی شما از دست داده اند سرسختانه نگه می دارید.

خودتان را تغییر ناپذیر می بینید و از شعار «من همینم که هستم» استفاده می کنید.

تا به حال در زندگی تان تغییر و تحول های بزرگ و ناخواسته تجربه نکرده اید.

آموخته اید و بر این باورید که باید همیشه روی امور زندگی خود تسلط داشته باشید

جستجوگر

سانتیاگو» چوپان اسپانیولی، داخل حیاط کلیسایی قدیمی و متروکه از خواب پرید. بیدرنگ به جستجوی کسی پرداخت که بتواند خوابی را که اکثر شبها سراغش می آمد تعبیر کند. در این رؤیا کودکی نزد سانتیاگو آمده و از گنجی که روبه روی اهرام به خاک سپرده شده بود خبر می داد. به تشویق مقبر سانتیاگو در پی گنج راهی سفر شد. او هرچه داشت فروخت و به آفریقا مسافرت کرد. مشکلات بسیاری در راه رسیدن به این هدف وجود داشت. در آفریقا راهنمایی استخدام کرد، اما او تمام پول‌های سانتیاگو را دزدید و فرار کرد. خوشبختانه شانس با سانتیاگو همراه شد و در یک فروشگاه کریستال شغلی دست و پا کرد. دیری نگذشت که استعداد او در فروشندگی نمایان گردید و موفق شد کمک قابل توجهی به کار ارباب خود کند. پس از گرفتن سهم و حقوقش به قصد عبور از کویر به کاروانی ملحق شد. کار دشوار و خطرناکی بود چرا که قبایل مختلف در نزدیکی آنها و گوشه و کنار صحرا با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. در این سفر با پیشوای کیمیاگری آشنا شد و فنون زنده ماندن در کویر و گریختن از چنگ مهاجمان را فرا گرفت. سرانجام به مقصد رسید و جلوی اهرام به حفاری مشغول شد. ناگهان سه مرد ظاهر شدند، او را کتک زدند و پول‌هایش را گرفتند. سانتیاگو دلیل حضورش را در آن محل بازگو کرد، ولی مردها به او خندیدند و یکی از آنها گفت: «خب من هم گنجی به خواب دیده ام که در حیاط کلیسای متروک‌های در اسپانیا خاک شده است، ولی مثل تو احمق نیستم که به خاطر یک خواب به آن کشور بروم». با شنیدن این جمله، چوپان به محل واقعی گنج پی برد. فورا به کشورش بازگشت و طلاها را زیر خاک حیاط همان کلیسای متروکه به دست آورد. گنج‌های راستین همیشه در حیاط خلوت خود انسان نهفته است. برای شناخت خود و توانایی هایمان همیشه سفری لازم است. در این راه به عظمت و قدرت درونی ای که فکرش را هم نمی کردیم نائل می شویم. گنج راستین نیز همیشه درون وجود خودمان قرار دارد. برگرفته از کتاب «کیمیاگر» نوشته پائولو کوئیلو این حکایت دغدغه اصلی جستجوگر» را نشان می دهد که علتش از یک سو علایق مادی و از سوی دیگر داشتن معنا و هویت درون است. این دغدغه اغلب پس از شناختی صحیح و عمیق از هویت خویشتن که از طریق تجربه و ماجراجویی در دنیای بیرون به دست می آید، کاهش می یابد و از بین می رود.

ویژگی های این کهن الگو

جستجوگر» برای یافتن پاسخ کنجکاوی های عمیقش و برطرف کردن نیاز درونی اش ماجراجویی می کند. او از یک سو می خواهد هم رنگ جماعت باشد و از سوی دیگر خواستار رسیدگی و پاسخگویی به نیازهای درونی و فردی خویشتن است. از طرفی از تنهایی گام نهادن در راه رشد فردیت می ترسد و از طرف دیگر از پوچی دنبال کردن زندگی ای که به نیازهای درونی و منحصر به فرد او پاسخ نگوید وحشت دارد.

کهن الگوی «جستجوگر» توان ماجراجویی، اکتشاف و پاسخگویی به نیازها و خواسته های منحصر به فرد ما را به ارمغان می آورد.

موضوع اسطوره ای داستان

جستجوگر» وضعیت محدود و خسته کننده ای را ترک گفته و راهی نوعی سفر درونی یا بیرونی می شود. به عنوان مثال می توان از هری پاتر که زندگی بی روح، بسته و آزاردهنده منزل اقوامش را ترک می کند یاد کرد. «جستجوگر» ممکن است پس از ماجراجویی های

بسیار بالاخره مکان و مردمی راکه به آن ها احساس تعلق می کند بیابد ویا در این راه با شکست و عواقب منفی مواجهه شود

جستجوگر ممکن است به اجبار وارد مسیری شود مانن درتی در جادوگر از ) و یا اینکه به خواست خود این کار را انجام دهد

جانی اپلیسید. برخی از اطرافیان «جستجوگر» او را همراهی می کنند و برخی دیگر ان راه او می شوند

سایر قصه هایی که به «جستجوگر ربط پیدا می کنند :

داستان هایی که حول جستجوی بی امان شخصیت اصلی آنها به دنبال چیزی و یا علاقه ای شکل می گیرند. حکایت های مربوط به پژوهش، زیارت و یا سفرنامه ها از این قبیل هستند. به عنوان مثال می توان از «جان اشتاین بک» و «مسافرت با چارلی و یا «مارک توین» و «ماجراهای هاکلبری فین» یاد کرد.

داستان هایی که به بلوغ و کسب تجربه مربوط می شوند و طی آنها جوانی به مسافرت می رود و رفته رفته آزموده و پخته می شود (هاکلبری فین). در این راه جستجوگر» افکاری را که در گذشته به او توصیه کرده اند زیر سؤال می برد، اندیشه و عقاید خود را شکل می دهد و مستقل و خودکفا می شود. در نهایت ممكن است از گذشته و ریشه های خود دوری ورزد یا اینکه آنها را حفظ کند و نزدشان

باز گردد. و روایت های دردناک کسانی که همیشه گوشه گیرند، چرا که جایی برای راه و ارزش های فردی خود در اجتماع و محیط زندگی شان نمی یابند. حکایت کسانی که از همسانی و مشابهت وحشت دارند به این دسته از داستانها مربوط می شود.

داستان هایی که قهرمان آنها به خاطر اتفاق بسیار ناگواری مجبور به ترک منزل شده و به ناچار دنبال خانه جدیدی است که بتواند در آنجا اصالت داشته باشد. به عنوان مثال می توان از «جادوگر آز» نام برد. در این گونه حکایت‌ها چنانچه قهرمان به خانه اولیه باز گردد، آنجا را دگرگون می یابد، چرا که تغییر مهمی در وجود خود او رخ داده است. به عنوان مثال در انتهای داستان «جادوگر آز»، ایالت کانزاس

در نظر ڈرتی متفاوت می نماید زیرا خود او در حین سفر اسطوره ای تغییر یافته است. داستان هایی که به رقابت و سنجش توانایی های فردی مربوط می شوند. به عنوان مثال می توان از از حکایت هایی یاد کرد که شخصیت اصلی آنها هدف خود را سنجیدن

توانایی اش در کاری مانند کوهنوردی، جهانگردی و یا توانگری قرار می دهد.

داستان هایی که در مورد احضار عده ای برای انجام نوعی جستجو هستند به عنوان مثال در افسانه های شاه آرتور همه شوالیه ها برای یافتن جام مقدس به جنگل فرستاده می شوند. هر یک از شوالیه ها راه منحصر به فرد خود را پیش می گیرد. سرانجام برخی از آنها راه معنوی و اسطوره ای زندگی خود را پیدا می کنند، در حالی که عده ای دیگر در این امر موفق نشده و بی هدف پرسه می زنند.

تصویر ها

نقش های جستجوگر» شامل افق، کوهستان، نردبان و انسان‌هایی که به نقطه دوردستی می نگرند یا از عموم مردم فاصله می گیرند، می شود.

هدايا

حسن ها و مهارت های اصلی جستجوگر» استقلال کامل، زندگی فعال و پرماجرا و کنجکاوی سرشار است.

جستجوگر و اجتماع

بسیاری از افراد که علایق فردی خود را دنبال می کنند، تنبیه یا تبعید می شوند. جستجوگر» به فضا و آزادی کافی برای پژوهش و اکتشاف نیاز دارد، بدون اینکه دیگران از او برنجند یا احساس دوری کنند. پدرها و مادرها اغلب خواهان این هستند که فرزندان به حرف های شان گوش دهند و طبق میل آنها رفتار کنند. ولی نیاز نوجوانان این است که پدر و مادر هویت و استعدادهای راستین آنها را هر چه که باشد، بشناسند، بپذیرند پشتیبانی کنند و دوست داشته باشند.

در طبیعت

هر دانه برف، هر حشره هر ستاره و هر دریایی در مسیر و مسئولیتی منحصر به فرد دارد زندگی هر موجودی دارای مقصد و هدف است و از طرف دیگر دارای نیرو و انگیزه رسیدن به آن اهداف است. استعداد طبیعی جستجوگر یافتن و پرداختن به سرنوشتی یگانه، پر معنا و ارزشمند است.

در معنویت

جستجوگر» دیگران را در یافتن روشنای و ندای درونی خود یاری می دهد سفر جستجوگر می تواند به اتفاق کسانی که می خواهند معنویت را در وجود خود احساس کند صورت گیرد، اما اغلب سفر و خوداگاهی او به تنهایی انجام می شود.

در مدیریت

جستجوگر» مستقل، پر شور و هیجانی است و اغلب انفرادی عمل می کند. او معمولا آماده امتحان کردن و انجام کارها و برنامه های تازه است. از آنجا که نمی خواهد احساس کند کسی او را در قفس قرار داده است، برای استقلال دیگران نیز تا زمانی که کارها را به خوبی پیش می برند، ارزش قائل می شود. برعکس خیلی ها که از تغییرهای سریع و غیرقابل پیش بینی دنیای امروز واهمه دارند، «جستجوگر» این دگرگونی ها را دوست دارد. او تازه ها و ناشناخته ها را به کهنه ها و امتحان شده ها ترجیح می دهد. به همین دلیل جستجوگرها» اغلب کارآفرین بوده و همیشه دنبال اطلاعات، وسایل و استعدادهای جدید هستند. اگر کهن الگوی جستجوگر در وجود شما فعال باشد همیشه جای دیگری هست که چمنش به نظرتان سبز تر می‌رسد.

جستجوگر تکامل یافته

اگر جستجوگری» تکامل یافته اید، ماجراجویی، استقلال و خودکفایی مثبت و ارزشمندی را از خود نشان می دهید. حاضر نیستید تکراری یا ماشینی زندگی کنید و همیشه در حال جستجو و یافتن تجربه ها و امکانات جدید هستید. پیرو دیگران و نظرعموم نیستید و ترجیح می‌دهید هویت و راه منحصر به فرد و مناسب خود را پیدا کنید پر انگیزه و پرشورو شوق هستیدو ستنی رفتار نمی کنید، از توانایی هایتان برای پیشرفت در اهداف فردی خود از کوهنوردی گرفته تا امور مالی یا معنوی، به خوبی استفانده می کنید، همواره خواستار اوج گرفتن و وفادار ماندن به هویت شخصی خود هستید

چالش های جستجوگر

انباید به یک پیئرین " دائمی که حاضر نیست بزرگ شود، مسئولیت بپذیرد یا تعهد بدهد تبدیل شوید، استقلال طلبی و آزادمنشی جستجوگر، اغلب باعث می شود عزیزانش از او برنجند و احساس کنند به آنها بی اعتنایی می شود. جستجوگر ، افراطی می تواند از تکروی و استقلال عبور کند و به یک فرد غیر عادی و منزوی تبدیل شود. ضدیت های این اشخاص أغلب اطرافیان را به عقب رانده و دور می کند.

مقابله با مشکلات

در این باره گرایش شما حرکت کردن و پشت سر گذاشتن مشکلات است. دارای توانایی قابل توجهی در جستجوی گسترده در زمینه های مختلف و یافتن راه حل های جدید و مؤثری هستید که دیگران نمی شناسند یا حاضر نیستند به آنها اعتماد کنند.

نظر دیگران

نظر دیگران ماجراجویی، کمال و یگانگی شما نظر دیگران را به خود جلب می کند. از سوی دیگر ممکن است احساس کنند نسبت به آنها بی اعتنا و بی وفا هستید و حاضر به همکاری نیستید

آنچه توجه جستجوگر را به خود جلب می کند

به چیزهای تازه و خارق العاده توجه می کنید. نسبت به مسائل، محدودیت ها و نارضایتی های زندگی تان آگاه هستید و رسیدگی به آنها را هدف پژوهش های آینده خود قرار می دهید. در گروه ها به خصوصیات متفاوت خود و اینکه چگونه دیگران برای

هم رنگ جماعت شدن از علایق فردی خود چشم می پوشند، نگاه می کنید. ممکن است خوبی ها و نعمت هایی که جلوی پای تان قرار گرفته اند یا کسانی که شما را باهمه تک روی هایتان می پذیرند، نداشته باشید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید سایرین شما را متفاوت تازه و هیجان انگیز بیایند به همین دلیل علاقه ای به معمولی یا پیرو بودن نشان نمی دهید.

کارهایی که برای جستجوگر مفید است

تماس و ارتباط با کسانی که به آنها احترام می گذارید

لذت بردن از نعمت های زندگی در زمان حال و از خود مسیر، نه فقط زمان دست یابی به هدف

یافتن راه صحیح برای ابراز و به کار بستن استعدادها و علایق فردی خود در اجتماع

آگاهی نسبت به این مطلب که برای حفظ هویت همیشه لازم نیست متفاوت باشید

ایجاد تعادل و توازن بين ارزش ها و توانایی های جستجوگر» و «عاشق»

اگر کهن الگوی جستجوگر در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر شناسایی کنید:

برای پذیرفته شدن، خواسته ها و عقاید خود را نادیده میگیرید

از مسافرت و تجربه های جدید دوری می ورزید.

از تفکر درباره خود، خواسته ها و اعتقادات تان اجتناب می کنید.

رفتار کسانی که همیشه می خواهند با دیگران متفاوت باشند شما را می آزارد.

حال فرصتی برای شناخت خود و خواسته های اصلیتان نداشته اید.

آموخته اید و بر این باورید که توجه و تمرکز روی خواسته های فردی، عملی خودخواهانه و نادرست است.

حاکم

سال‌ها قبل مردم سرزمین کهن و دورافتاده ای به فلاکت، کسالت و یأس دچار شده بودند. شهروندان سلامت و نجات مرزوبوم شان را به سلامت پادشاه آن کشور وابسته می دانستند. فکرشان این بود که بدبختی کنونی ملت مربوط به جراحت و بیماری جسم و روان فرمانروا است. افسانه ای بود که این اوضاع اسفناک و بیماری شاه را پیش بینی کرده بود و از شوالی‌های خبر می داد که ندانسته با مطرح کردن دو سؤال، شاه را شفا می بخشید و رفاه را به مملکت باز می گرداند.

در همین هنگام در قصر شاه آرتور، جوانی به نام پارسیفال مشغول گذراندن دوره شوالیه گری بود. پارسیفال زودباور و روستایی بود. مانند یک کودک پنج ساله مدام سؤال می کرد و اطرافیان از او خواسته بودند که دیگر هرگز پرسش بیهوده به زبان نیاورد. به مرور زمان شوالیه قابلی شد و دیری انگذشت که در مسیر سرزمین پادشاه بیمار قرار گرفت. پارسیفال توسط پادشاه به شام دعوت شد و از همان ابتدا کنجکاوی شدیدی درباره کسالت پادشاه و جام سحرآمیزی که غذا و نوشیدنی مورد علاقه همه مدعوین را مهیا میکرد داشت. ولی از آنجا که پارسیفال از پرسیدن سؤال منع شده بود و می خواست شوالیه خوبی باشد پرسشی مطرح نکرد. مردم بسیار ناامید شدند و اسب شوالیه جوان را زین کردند و او را پس فرستادند. چند سال بعد پارسیفال متوجه اشتباه خود شد و با اینکه نتیجه تصمیمش را نمی دانست برای پرسیدن دو سوالی که ذهنش را به خود مشغول کرده بود نزد آن پادشاه بازگشت.

پارسیفال با احساس همدردی پرسید: «عمو جان! ناخوشی ات چیست؟» وچه کسی جام را تعارف میکند؟» دیری نگذشت که پادشاه شفا. شاه شفا یافت و مردم نیز خوشبختی و شادکامی خود را بازیافتند برگرفته از کتاب های «اسطوره های زندگی و دگرگونی اسطوره ها در طول تاریخ جوزف کمپبل و «ماجراهای رمانتیک کر تین دو ترویز» نوشته د یو ید ستین در این روایت دو پرسش پارسیفال می تواند سلامت را به پادشاه (و خود پارس بازگرداند. نخستین سؤال، قلب انسان را گرم می کند و باب همدردی راستین و رابط نزدیک را می گشاید. پرسش دوم به پادشاه یادآوری می کند که درد و بیماری او ناشی از جدایی و گسستگی از روح و نهادش است. پس از بازیابی خود و برقراری یک رابطة عمیق درونی، سلامت و توانمندی شاه باز می گردد. یکی از موضوع های اصلی این داستان و همچنین کهن الگوی «حاكم»، آگاهی نسبت به ارتباطی است که میان دنیای درون و بیرون وجود دارد. اگر درون مان احساس درستی داشته باشیم، بهتر می توانیم به درست کردن دنیای بیرون بپردازیم.

ویژگی های این کهن الگو

کهن الگوی «حاکم» در افراد صاحب اختیار و کسانی که مسئولیت مدیریت سازمان‌ها و خانواده ها را می پذیرند دیده می شود. کسانی که به این مسئولیت ها ارج می نهند و آنها را به خوبی انجام می دهند، اغلب با قدرت، مزایا و وسوسه های گوناگونی مواجه می شوند. «حاکم» باید تصمیم بگیرد از فرصت های موجود برای سودجویی شخصی استفاده کند یا در راه مصلحت و رفاه عمومی. کهن الگوی «حاكم» فرصتی است برای اعلام ریاست و شکل دادن به زندگی ای که با ارزش های فردی مان مطابقت دارد.

موضوع اسطوره ای داستان

گرداندن امور یک خانواده، گروه، سازمان یا کشور مسئولیت بزرگی است و کهن الگوی حاکم» در زندگی نامه ها، وقایع تاریخی، فیلم ها و کتاب های متعددی به نمایش گذاشته شده است. داستان اغلب با عده ای که هستی و رابطه آنها به علت نابسامانی اوضاع حکومت بد و کمبود منابع و استعدادهای لازم به خطر افتاده است، آغاز می شود

سایر قصه هایی که به «حاکم» ربط دارند:

در نهایت به موفقیت یا شکست حاکم در بهبود این وضعیت ختم می شود .

پیروزی او با برقراری نظم، هماهنگی، ، آسایش و رفاه گروه همراه خواهد بود. شاه آرتور ازمعروف ترین نمونه های اسطوره ای کهن ، الگوی (حاکم، است

سایر روایت هایی که به (حاکم» مربوط می شوند .

داستان هایی که شخصیت اصلی مسئولیت مردم خود را می پذیرد یا برعکس، منکر آن می شود

( اليزابت، شاه شیر یا شاهزاده هال در هنری چهارم اثر شکسپیر).

حکایات افراد عادی اجتماع که برای به ثمر رساندن وظایف خود در نقش پدر، مادر کارمند، همسایه یا مدیر تلاش و فداکاری می کنند.

روایت های مصیبت بار که نشان دهنده تضعیف و تخریب خانواده، سازمان یا کشور به دلیل خودخواهی، فساد یا استبداد «حاکم» هستند. بسیاری از تراژدی های یونان باستان از این دسته است. نمونه های دیگر شامل شایعه هایی است که درباره رفتار و زندگی اشخاص مشهور می شنویم. در عین حال در پاره ای از این داستانها (حاکم) اشتباهات خود را جبران می نماید (تلاش «مارتا استیوارت» در بازسازی شرکت تجاری خود پس از رهایی از زندان).

روایت رهبرانی که در تبعید فعالیت می کنند (رابین هود) یا مبارزانی که سرانجام در برپا کردن یک حکومت عادلانه توفیق می یابند. حکایت های پرمعنایی که در آنها پادشاهی توانایی خود را از دست میدهد و داوطلبانه مقام خود را کنار می گذارد. این داستان‌ها تأثیری که شاه و مردمش بر یکدیگر می گذارند و این مطلب را که یک «حاكم» ضعيف نمی تواند پاسخگوی نیازهای ملت خود باشد بازگو می کنند. در نتیجه پادشاهان بیبنیه و بی کفایت باید کنار گذاشته شوند. در این موارد فکر و امید مردم این است که یک فرمانروا یا هیئت تازه، لایق و عادل در بازگرداندن صلح، عدالت، سازندگی و رفاه عمومی موفق خواهند شد.

روایت پیشوایان نمونه ای که مردم را در به کارگیری ارزشمندترین توانایی های خود تشویق و راهنمای می کنند و دامنه تأثیر مثبت خود را به تمام جهان گسترش می دهند. به نلسون ماندلا فکر کنید که بزرگواري بخشش و همکاری با کسانی که او را بیست و هفت سال تمام به زندان انداختند از خود نشان داد. عدالت، خیرخواه گشاده دستی او در یافتن یک راه صلح جویانه برای پایان دادن به نظام آپارتایدا افریقای جنوبی بسیار مؤثر واقع شد.

تصویر ها

نقش های «حاکم» شامل زیورآلات، لباس های گران قیمت، اطاق های مجلل تصویرها ساختمان های باشکوه، اشکال مربع و مستطیل، رنگ بنفش و سایر رنگ های غنی و اشرافیانی است که باوقار و آهسته حرکت می کنند.

هدايا

مهارت های «حاکم» شامل مدیر و صاحب اختیار بودن، داشتن ارزش های والای فردی مسئولیت پذیری، آگاهی درباره نظر دیگران نسبت به خود و رفتار سیاستمدارانه است.

حاکم و اجتماع

جامعه نیازمند شهروندان و همچنین مدیران لایق و سیاستمدار است. از سنین پایین و ابتدای دوران تحصیل، مسئولیت های زندگی شروع می شود و توجه به جایگاه و نقش مهم مدیر در پیشرفت فردی و اجتماعی، کارایی قابل توجهی پیدا می کند. سنجش تأثیر افکار و رفتار ما روی اطرافیان، اجتماع و سازمان ها اهمیت ویژه ای دارد.

در طبیعت

انرژی «حاکم» با قوانین طبیعی هماهنگ است. به همین دلیل کم اهمیت پنداشتن «حاکم) می تواند عواقب بدی به همراه داشته باشد. به «آرون رالستون» کوهنورد فکر کنید که در آوریل ۲۰۰۳ بدون اینکه به کسی خبر دهد به ارتفاعات کنيون لندز ۲ رفت. ناگهان تخته سنگ بزرگی تکان خورد و یک دست «آرون» زیر وزن سنگین آن گیر کرد. پس از مدتی تلاش بیهوده برای رها کردن خود، سرانجام مجبور شد دست خود را ببرد و از بدن جدا کند. «حاکم» موفق اغلب عاقلانه عمل می کند و قاعده ها را نادیده نمی گیرد.

در معنویت

پذیرفتن مسئولیت جهت کمک و خیرخواهی عموی به زندگی حاکم معنا می بخشد

در ایام قدیم فرمانروایان، علامه و مرجع معنوی نیز محسوب می شدند در دنیای مدرن امروز وظایف اصلی «حاکم» حفظ و پرورش توانایی های معنوی و رابطه اش با مردمانی است که برای شان تصمیم میگیرد و روی زندگی آنها اثرگذار است

ان منعکس کردن بهشت بر روی زمین و رواج نگرش ها و روش هایی است که ارزشمندترین امکان ها و استعدادهای موجود را در هر موقعیتی

کو خیرخواهی عمومی، به زندگی حاکم» معنا می بخشد. مانروایان، علامه و مرجع معنوی نیز محسوب می شدند. در دنیای حاکم» حفظ و پرورش توانایی های معنوی و رابطه اش با اثرگذار است.

حاكم مثبت، منعکس کردن بالاترین و ارزشمندترین را به کار می گیرند.

در مدیریت

حاکمه ها در پدید آوردن ساختار، سیاست و دستورالعمل هایی که در صرفه جویی وقت و آسان کردن کارها مؤثرند مهارت دارند. آنها توانایی خوبی در ایجاد ارتباط با دیگران و کنار آمدن با فرایندهای سازمانی و سیاسی از خود نشان می دهند. حاکم ها به نحو مثبتی در مهمانی ها و برنامه های تشریفاتی حضور یافته و در سختی ها مسئولیت پذیر و قابل اعتماد هستند. آنها در رسیدگی به امور دیگران و حل مسائلی که در پدید آمدن شان نقشی نداشته اند نیز کوتاهی نمی کنند.

اگر کهن الگوی حاکم در وجود شما فعال باشد

بر این باورید که باید تسلط داشته باشید.

حاکم تکامل یافته

اگر حاکمی» تکامل یافته اید، هنگام نیاز و سختی ها قدم جلو میگذارید و کنترل امور را در دست می گیرد. فرمانده، ملکه، رئیس جمهور، مدیر، پدر یا مادر خوبی هستید که همواره از توانایی بالای خود در نظم و سازمان دهی برای تامین رفاه دیگران استفاده میکنید می دانید که سازمان یا جامعة شخص یا اشخاصی ساخته می شود در نظم و سازمان دهی برای تأمین رفاه دیگران استفاده دانید که سازمان یا جامعه سالم به خودی خود پدید نمی آید؛ بلکه به دست شخص یا اشخاصی ساخته می شود. نه تنها حاضرید آن شخص باشید، بلکه سایر افراد مناسب برای این کار را انتخاب می کنید و تعلیم می دهید. توجه دارید که هر چه بهتر از توانایی های خود استفاده کنید، در توانمند سازی سایرین نیز اثرگذاری و موفقیت بیشتری خواهید داشت،

چالش های حاکم

توصیه می شود مراقب گرایش (حاکم) به خودکامگی، زورگویی و همچنین فخرفروشی و سوء استفاده از مقام و مال دیگران باشید. در ضمن احتمال دارد حاکم ها به اشتباه تفاوت نظرها را تهدیدی بر علیه قدرت خود بپندارندیا اینکه قوانین زاید و بیهودهای وضع کنند

مقابله با مشکلات

واکنش طبیعی شما پدید آوردن قوانین، دستورالعمل ها و ساختارهایی است که مسئله کنونی را حل کنند و برای مشکلات مشابه نیز کارایی داشته باشند تا از بروز چنین دشواری هایی در آینده نیز پیشگیری کنید. در عین حال سیستم های خود را بازرسی می کنید و در مقابل اشخاص ناآرام و هوسرانی که می خواهند با افکار عجیب و غریب شان ماشین روغن زده و دقیق زندگی تان را به هم زنند، مقاومت می کنید.

نظر دیگران

سایرین به توانایی شما در مدیریت و به انجام رساندن امور مختلف احترام می گذارند. از طرف دیگر ممکن است به شما حسادت بورزند، کارشکنی، رقابت یا مخالفت نمایند و یا به قصد تأیید شدن برای تان چاپلوسی کنند.

آنچه توجه حاکم را به خود جلب می کند

روش‌ها، وسیله ها و منابع قدرت و حکومت نظر شما را به خود جلب می کنند. در ضمن می دانید چطور از مقام، شهرت و اعتبارتان برای افزایش قدرت و نفوذ خود استفاده کنید. به همین دلیل توجه خاصی به اینکه دیگران شما را چگونه می بینند نشان می دهید. به عنوان مثال هنگام بازدید از یک سازمان خیریه، از پوشیدن لباس های گران قیمت خودداری می کنید. ممکن است به حرف ها و پیشنهادهای ارزشمند کسانی که در جامعه مقام بالایی ندارند توجه نکنید و برای شان ارزش قائل نشوید.

می خواهید این گونه دیده شوید

خواسته شما این است که زمام امور را آنقدر محکم در دست بگیرید که دیگران خواسته یا ناخواسته از شما پیروی کنند. در عین حال سعی می کنید خشن نباشید تا دیگران شمارا بدجنس و بی احساس نبینند

کارهایی که برای حاکم مفید است

و تعهد به حکومت و مدیریت عادلانه ای که نیاز همه را در نظر میگیرد

سهیم کردن سایرین در قدرت و مسئولیت و تشویق آنها به خودشناسی خودمختاری

بخاطر سپردن این مطلب که نمی توانید مردم را مجبور به انجام دادن کاری کنید، اما قادرید با در میان گذاشتن بینش و اهداف ارزشمندی که حقوق و منافعشان را در نظر می گیرد به آنها ، انگیزه کار و فعالیت دهید

نشان دادن همان رفتاری که از دیگران انتظار دارید

ایجاد تعادل و توازن بین توانایی های «حاکم» و «جادوگر»

اگر کهن الگوی حاکم در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر مشخص کنید:

مسئولیت پذیر نیستید و به وظایف خود عمل نمی کنید.

در سازمان دهی و نظم و انضباط ضعیف هستید.

خود مختار نیستید و کاملا از قوانین و عقاید دیگران پیروی می کنید.

رفتار کسانی که زیاد دستور می دهند و کنترل امور را در دست میگیرند شما را می‌آزارد.

تا به حال فرصت و امکان قابل توجهی برای پذیرفتن مسئولیت کارهای خود یا دیگران با مدیریت امور نداشته اید.

آموخته اید یا پس از رابطه با یک فرد مستبد بر این باور شده اید که افراد رئيس ماب و حاکم بد و نادرست هستند .

یتیم

سال ها قبل دخترکی بود که به خاطر تنگ دستی پدر و مادرش مجبور شد خارج از شهر نزد مادر بزرگش زندگی کند. دخترک اوقات لذت بخشی را آنجا میگذراند؛ تا اینکه بالاخره مادر بزرگ بیمار شد و از دنیا رفت. دخترک ناچار دوباره برای زندگی با پدر و مادرش به شهر بازگشت. آنها هر روز او را برای فروش کبریت راهی کوچه و خیابان می کردند. شب‌ها که به خانه باز می گشت اغلب به بهانه کافی نبودن فروش، پدرش او را کتک می زد. از شام هم خبری نبود و دخترک گرسنه به خواب می رفت. زمستان فرا رسید و هوا بسیار سرد شد. سرمای آزاردهنده ای در کوچه و خیابان احساس می شد و همه باعجله در حال رفتن به طرف خانه یا محلی گرم بودند. دخترک کبریت فروش پابرهنه در آن برف و بوران خودش را به سرسرایی رساند. با خود فکر کرد شاید بهتر باشد به خانه برگردد؛ ولی سرمای خانه او دست کمی از هوای بیرون نداشت و علاوه بر آن مجبور بود شبی دیگر را شام نخورده و گرسنه به صبح برساند. یک مرتبه به ذهنش رسید کبریتی را روشن و چند لحظه‌ای گرمای آن را احساس کند. سرما او را بی حس کرده بود و به سختی می توانست چوب کبریت را میان انگشتانش نگاه دارد. چند تا را به زمین انداخت تا بالاخره موفق شد کبریتی را شعله ور کند. دخترک به شعله کوچک کبریت نگاه کرد و با کمال تعجب چهره مادر بزرگش را در میان آن دید که به او لبخند میزد. اندکی بعد چهره مادر بزرگ خاموش شد و جای خود را به نمای سنگفرش یخ بسته خیابان و انگشت سوخته دخترک داد. بی درنگ کبریت دیگری را روشن کرد و این بار هم مادر بزرگ، خوشحال و خندان نزد او آمد. دخترک هیجان زده باخود گفت: «پس اگر همه کبریت‌ها را آتش بزنم، چه میشود؟!» همین کار را کرد و این بار همه کبریت‌ها را یک مرتبه به آتش کشید. بار دیگر مادر بزرگ ظاهر شد، اما این دفعه نه فقط صورت او بلکه بدنش هم دیده می شد. مادر بزرگ دست‌هایش را از میان شعله های آتش دراز کرد و دخترک را در آغوش کشید.

صبح سرد روز بعد بدن یخ زده دختر بچه ای با پاهای برهنه، در حالی که تکه پارچه ای بیش بر تن نداشت و یک دسته کبریت سوخته و زغال شده را در مشت‌هایش می فشرد پیدا شد. با این حال لبخندی روی لب دخترک نقش بسته بود که هیچ کس نمی توانست دلیل آن را بفهمد.

برگرفته از «دخترک کبریت فروش»، نوشته هانس کريستيان اندرسن

کهن الگوی «معصوم» با این باور که اتفاق های ناگوار پاسخی برای اعمال نادرست او هستند، آسیب پذیر بودن خود را نادیده می گیرد. حکایت دخترک کبریت فروش نشان دهنده آن است که شخصیت «یتیم» می داند وقایع خوب و بد ممکن است در زندگی هر فردی اتفاق بیفتد. به راستی پذیرفتن ناکامی های زندگی «یتیم» دشوار است، چون این سؤال را که چرا باید بی گناهان و خوبان زجر بکشند یا آسیب ببینند، به میان می کشد. دلمان برای دخترک کبریت فروش می سوزد و بی احساسی ها و بی اعتنایی های پدر و مادر و اجتماع نسبت به او ما را رنج می دهد. بدبختی او در حدی است که مرگ برایش نجات بخش است. چرا که فقط با مردن و پیوستن به مادر بزرگ در آن دنیا راهی برای رهایی از درد و رنج و مصیبت «یتیم» بودنش می یابد.

ویژگی های این کهن الگو

او کودکی است که هیچکس به نیازهایش رسیدگی نمی کند. او بزرگسالی است که در چنگال ضعف های درونی، وقایع اسفناک، اشخاص ستمگر یا بیماری های جسمی گرفتار شده است. این افراد اغلب بدگمان می شوند و ستم دیدگی خود را توجیه می کنند یا از اطرافیان خود سوءاستفاده می کنند. ممکن است از دیگران کمک بخواهند، همان طور که در داستان، مادر بزرگ از آن دنیا می آید و نقش نجات دهنده را ایفا می کند. لااقل در آن دنیا دخترک دیگر یتیم و بی سرپرست نیست.

موضوع اسطوره ای داستان

«یتیم» از ابتدا با ستم، آسيب عاطفی و محرومیت روبه رو می شود و راه و رسم مبارزه و زنده ماندن در چنین وضعیتی را فرا می گیرد و یا اینکه از پس این سختی ها برنمی آید و شکست می خورد.

سایر قصه هایی که به «یتیم» ربط دارند:

حکایت های غمگین و تیره ای که وابستگی ها و ضعف های شخصیت اصلی یا بی عدالتی های اطرافیان سرانجام او را قربانی می کنند. همین طور داستان هایی که درآن ها افراد ستم دیده نسبت به دیگران ستم روا می دارند.

داستان هایی که در آنها گروهی از ستم دیدگان، مانند اسیران جنگ یا تبعید شدگان به یاری یکدیگر می شتابند، برای رهایی خود تلاش می کنند یا با تعریف و اطلاع رسانی درباره وقایع زندگی خود از بروز مجدد این اشتباهات پیشگیری می کنند.

روایت هایی که پیروزی مظلومان را نشان می دهند. در این داستان ها اغلب «یتیم»ها دست به دست یکدیگر می دهند و راه رهایی و شادمانی را می یابند و پیش می گیرند.

حکایت هایی که شاهد و نشان دهنده تغییر و دگرگونی «یتیم» از یک فرد دردمند به انسانی مهربان، با معرفت و سالم هستند. تشخیص این تغییر و تحول‌ها اغلب آسان نیست، چرا که ممکن است «یتیم» به «حامی»، «جنگجو» و یا «فرزانه» تبدیل شود. زندگی خانم آپرا وینفری در رسیدن از وضعیتی شوم به جایگاه مشهورترین و پرنفوذترین شخصیت کشور آمریکا، نمونه ای از این گونه دگرگونی و پیشرفت فردی است.

تصویر ها

تصویر زندگی «یتیم» شامل بیابان های خشک، انسان های سرافکنده و نحیف، تصاویر مبهم و سیاه و سفید، کارگرانی که به یکدیگر کمک می کنند و حتی مجسمه آزادی که سمبل پناهندگی است می شود.

هدايا

«یتیم» برای نجات خود با ناگواری های زندگی مستقیما روبه رو و درگیر می شود. او از این جهت با «معصوم» تفاوت دارد و به او تعادل می دهد. «یتیم» حقایق منفی زندگی را می بیند، می شناسد و نیازی به پنهان یا انکار کردن آنها احساس نمی کند. از یک سو آگاهی لازم برای پیشگیری از سختی ها را دارد و از طرف دیگر مهارت هایش توانایی رودررویی با معضل های زندگی را به او می دهد. یتیمی که شجاعت دیدن و پذیرفتن ترس های اصلی خود را پیدا می کند، می تواند شریک و همراه قابل اعتمادی باشد.

یتیم و اجتماع

یکی از عوامل اصلی دشواری های زندگی «یتیم» کمبود یا فقدان پشتیبانی و رسیدگی های لازم از طرف خانواده، اجتماع و دولت است. «یتیم» به تنهایی با دشواری هایی که خود او پدید نیاورده و روی آنها کنترلی ندارد مواجه می شود. «یتیم» اغلب به کمک احتیاج دارد، اما نه کمکی که وابستگی و ضعف او را به همراه داشته باشد. دانستن این مطلب که کسان دیگری نیز در دنیا با چنین سختی هایی روبه رو هستند، اغلب «یتیم» را دلداری می دهد. اتحادیه های کارگری و بسیاری از سازمان‌های خدمات اجتماعی، کهن الگوی «یتیم» را در یافتن راه حل های مناسب برای سختی های زندگی و یافتن راه و جهتی مثبت یاری می دهند. فقر و ستم دیدگی، اغلب دلایل اصلی مهاجرت به یک کشور جدید هستند. این مهاجران برای دست یابی به موفقیت در کشور تازه خود نیازمند کمک و پشتیبانی اند. مهاجران اولیه کشور آمریکا هم برای حفظ بقا و مبارزه با مشکلات متعددی که در پیش داشتند به روش های مختلفی از یکدیگر پشتیبانی نمودند. به همین ترتیب مؤسسه های رفاه عمومی به یاری مستمندان و نیازمندان اجتماع می شتابند.

در طبیعت

پیشرفت و موفقیت «یتیم» به شناخت و درک او از اهمیت وابستگی متقابل برای حفظ بقا، بستگی دارد. دانشمندان و متخصصان محیط زیست به ما می گویند حتی طبیعت نیز نیازمند وابستگی متقابل است. همه اعضای طبیعت به گونه ای در حفاظت و بقای آن نقش دارند. به همین ترتیب اعضای بدن انسان نیازمند یکدیگرند و به اتفاق هم جسم ما را زنده و سالم نگاه می دارند. «یتیم» پخته اهمیت وابستگی متقابل را در می یابد و این آگاهی را در تصمیم های زندگی اش به کار می گیرد.

در معنویت

«یتیم» نیز مانند «معصوم» خداوند را راهنما و حامی خود می داند. در ابتدا ممکن است «یتیم» فلاکت خود را نشانه ای از اشتباهاتش و خشم خدا بداند. اما زمانی که خود را بهترمی شناسد و در راه پیشرفت اسطوره ای خود گام برمی دارد، به این عقیده که خداوند درکنار او خواهد بود و به او ارامش، التيام، شادابی و توانایی خواهد بخشید اعتقاد پیدا می کند. به عبارت دیگر «یتیم» تکامل یافته بر این باور نیست که خدا باید او را نجات دهد بلکه اعتقاد او این است که خداوند توانایی و استقامت لازم برای رویارویی با شکلات و حل آنها را به او خواهد داد.

در مدیریت

در مقام مدیر، «یتیم» معمولا واقع بین است و به وعده های خود عمل می کند. او در پیش بینی و بیان مشکلات و خطرهای آینده مهارت دارد. «یتیم هایی » که با آسیب های درونی خود روبه رو می شوند و برای التیام آنها می کوشند اغلب قادرند با سایر مردم همدلی و آنها را درک کنند. اما در هر صورت «یتیم» به آنها اجازه نخواهد داد در انجام امور مهم خود بهانه تراشی نمایند یا تنبلی به خرج دهند. در نتیجه مهر و محبت «یتیم» همواره با نوعی جدیت، نظم و پشتکار همراه است.

اگر کهن الگوی یتیم در وجود شما فعال باشد بر این باورید که احتیاط همیشه برایتان مفید است.

یتیم تکامل یافته

«يتيم» توانا قادر است با فجایع و ناامیدی های زندگی روبه رو شود و از آنها عبور کند. او به شرافت مردم عادی جامعه اعتقاد دارد و نگاو واقع بین او جایی برای نادیده گرفتن حقیقت های زندگی باقی نمی گذارد. او از کتاب ها، خدمات روان شناسی و همچنین دوستان خوب خود کمک مؤثر دریافت می کند. در عین حال این شخص به همراه همکارانش نیازهای آسیب دیدگان و محتاجان اجتماع را بررسی می کند و در راه کمک به آنها گام بر می دارد.

چالش های یتیم

«یتیم» باید مواظب تقدیرگرایی، بدگمانی و هراس از اعتماد به دیگران به خاطر شکست ها و ناامیدی هایی که در دوران کودکی شاهد آن ها بوده است باشد. بیشتر شدن سختی های زندگی اغلب باعث می شود «یتیم» اعتماد کمتری نسبت به اطرافیان خود داشته باشد و کمک موردنیاز خود را از آنها درخواست نکند. او اغلب جبهه می گیرد و از قلمروی خود دفاع می کند، فکر او این است که دیگران باید موضعش را بپذیرند و هر طوری که هست با آن کنار بیایند. رفتار خشن و آسیب رساننده خود نسبت به دیگران را با جملاتی چون «همه همین کار را می کنند»، «حقش بود»، «تقصير او بوده و یا به بهانه اینکه در کودکی آسیب دیده است توجیه می کند .

مقابله با مشکلات

تکرار مشکلات ممکن است شما را به ستوه آورد و ناامید کند، یا اینکه برعکس، به اعتماد به نفس شما در رویارویی با دشواری ها بیفزاید. مسائل را آشکارا می بینید و توضیح می دهید. عواقب منفی عدم رسیدگی به آنها را هشدار می دهید و به تنهایی یا با کمک صاحب نظران برای حل آنها تلاش می کنید. می دانید همه مسائل حل شدنی نیستند و دیگران را در تحمل دردها و دشواری ها یاری می دهید.

نظر دیگران

اطرافیان حقیقت گرایی سرسختانه، طنز تحقیر آمیز نسبت به خود و پایداری شما را دوست دارند. خیلی از مردم متوجه هستند که در گذشته با سختی های زیادی مواجه بوده اید. در عین حال ممکن است با گله ها، نق زدن ها و منفی بافی های بیش از حد اطرافیانتان را برنجانید. بعضی ها برای نجات شما اقدام می کنند، در حالی که برخی دیگر شما را هدف سوءاستفاده خود قرار می دهند.

آنچه توجه یتیم را به خود جلب می کند

اغلب مسائل را پیش بینی می کنید و درباره آن ها به دیگران هشدار می دهید. به آسانی به کسی اعتماد نمی کنید و همواره بر این باورید که هر چه خراب شدنی است، بالاخره زمانی به مشکل برخورده و خراب خواهد شد. احتمال دارد فرصت های حقیقی زندگی تان را به خصوص اگر به شکل غیر منتظره ای پدید آیند، نبینید و از آنها استفاده نکنید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید دیگران شما را واقع بین، سرسخت و پایدار ببینند. در عین حال نمی خواهید زو دباور و ساده باشید و یا اینکه با حرف ها و دسیسه های دیگران اغفال یا قربانی شوید.

کارهایی که برای یتیم مفید است

انتخاب هدف های بزرگ و ارزشمند به جای خواسته های ناچیز و حقیر

همکاری با دیگران برای رشد فردی، مالی یا اجتماعی

پذیرفتن مسئولیت و اجتناب از عیب جویی (از خود یا دیگران)

دانستن اینکه چگونه با برخی از اعمال و تصمیم های تان در پدید آمدن یا بیشتر شدن مشکلات خود دست دارید و سهیم هستید

توأم کردن ارزش ها و مهارت های «یتیم» و «معصوم»

اگر کهن الگوی یتیم در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر شناسایی کنید:

نسبت به نیازمندان بی مهری و کم لطفی می کنید.

تحمل شکوه گران و گله مندان برای تان بسیار دشوار است.

اگر کسی شما را آزار دهد و یا خودتان به خود آسیب برسانید، متوجه نمی شوید.

درد و وضعیت ستم دیده ها، ناتوان ها، ترک شده ها و قربانی ها را درک نمی کنید.

آموخته اید و بر این باورید که ناتوان بودن و احساس ضعف خجالت آور است.

آفرینشگر

در ابتدا «لماتر» که زنی جوان و فرزند «اتر» بود، تک و تنها در دیار پهناور بهشت زندگی می کرد. «لماتر» غمگین و تنها بود و به همین دلیل تصمیم گرفت که از آن بالاها به پایین بپرد و از آسمان و زمین دیدن کند. دست سرنوشت الماتر را به دریا انداخت و موج های سهمگین او را بردند و سرانجام به توانمندی و زیبایی باردار شد. شکم بزرگ و بالا آمده لماتر به او اجازه بلند شدن از سطح آب دریا را نداد و این بود که هفتصد سال تمام در انتظار زایمان شناور ماند. بالاخره بغضش ترکید و با چشمان گریان برای به دنیا آمدن فرزند خود دعا کرد.

در همین وقت سروکله اردکی که برای تخم گذاری دنبال آشیانه میگشت پیدا شد. «لماتر» خوش قلب که حالا یک مادر دریایی هم شده بود، زانوهایش را از سطح آب بالا آورد تا پرنده بتواند با خیال راحت روی آن ها تخم گذاری کند. اردک مشغول گرم کردن تخم های هفت گانه اش شد، ولی این کار حرارت آب را به قدری بالا برد که لماتر دید بدنش در حال سوختن است و تخم ها را از لای پای خود راند و به گوشه و کنار پرتاب کرد. تخمها شکستند و به شکل زیبایی تغییر شکل دادند و سرحد پایینی زمین و گنبد آسمان را پدید آوردند. سفیده تخمها به ماه و زرده آنها به خورشید تبدیل شد. سچ دریایی به نقاط مختلف شنا کرد و بقیه ی باقی ماند.

داخل شکم «لماتر»، «وينامونین» مردی جوان، قهرمان(خواننده) بی صبرانه در انتظار در به دنیا آمدن بود. او به سن بزرگسالی رسیده

بود و امید و خواسته اش قدم زدن روی خشکی و زمین ساخته و پرداخته ی . مادرش و لذت بردن از نور مهتاب و روشنایی افتاب بود. رحم مادر برای او زندان شده بود. برای تولد یافتن دعا کرد، ولی کسی به یاری اش نیامد. بر آن شد که شخص دست به کار شود و آنقدر داخل مجرای مادر دست و پا زد و شنا کرد، تا اینکه بالاخره به بیرون و داخل دریا راه یافت. هفت سال تمام داخل آب ماند و پس از آن به خشکی پای گذاشت. در هوای تازه قدم زد و زیر نور مهتاب و کهکشان خرس بزرگ مشغول آواز خواندن شد.

برگرفته از «روایت های اسطوره ای فنلاندی کالوالا» نوشته الياس لونروت

در این داستان تفاوتی میان تمایل شجاعانه و خلاق «وينامونین» و طرز فکر بنیادگراتر الماتر» درباره فرایند زایمان احساس می شود. البته زمانی که بدن الماتر» حرارت می گیرد، او هم فعال می شود و مصمم و با ابتکار عمل می کند. در این روایت اسطوره ای پنج عامل اتر، آب، آتش (حرارت)، زمین و هوا نقش میگیرند و اشتیاق تولد یافتن را در برابر این حقیقت که آفریدن هر چیز ارزشمند نیازمند زمان است قرار می دهند.

ویژگی های این کهن الگو

شغل «آفرینشگر» ممکن است پدید آوردن آثار ادبی، هنرهای زیبا، موسیقی و یا کار هنرمندانه دیگری باشد. در عین حال او می تواند یک کارآفرین، مخترع، نوآور و کلا فردی باشد که روزانه و فعالانه قوه تخیل خود را به کار می گیرد.

موضوع اسطوره ای داستان

آفرینشگر» اغلب با یک یا چند نفر که به خلاقیت احترام نمی گذارند و به آن اعتقاد ندارند برخورد می کند. این اشخاص «آفرینشگر» را نصیحت می کنند یا تحت فشار قرار می دهند و از او می خواهند که عادی تر، بردبارتر و سنتگراتر زندگی کند. در نتیجه آفرینشگر» با این چالش و سؤال روبه رو می شود که چگونه می تواند خلاقیت خود را طوری به کار گیرد که دیگران آن را قبول و تحسین کنند.

سایر قصه های که با «آفرینشگر» ارتباط دارند:

روایت هنرمندانی که در راه وفاداری به استعداد و خلاقیت خود با فقر، بی اعتنایی اطرافیان و حتی اعتیاد به مواد مخدر درگیر می شوند. در نوع مثبت این داستان ها آفرینش گر» سرانجام از موانع وبه موفقیت دست می یابد در نوع منفی و مصیبت بار این روایت ها «آفرینش گر» استعداد هنری خود را سانسور با رها می کند ویا به دلیل رفتار انعطاف ناپذیر و همکاری نکردن با دیگران در چنگال فقر گرفتار می شود (فیلم آمادئوس درباره زندگی موتزارت).

حکایت اشخاصی که پس از تعمق روی زندگی خود آن را تغییر می دهند. در این زمینه توان از شخصیت سلی" در «رنگ بنفش» اثر آلیس واکر) نام برد که با نوشتن مطالب زندگی اش شناخت عمیق تری به دست آورده و راه خود را تغییر می دهد.

داستان هایی مانند «گوجه فرنگی های سبز سرخ شده» یا «ماهی بزرگ» که در آن ها فردی با تعریف کردن یک داستان آموزنده و عمیق، زندگی انسان دیگری را تحت تأثیر قرار داده و آن را تغییر می دهد

روایت هنرمندان، مخترعین، کارآفرینان و سایر افراد نوآوری که قوه تخیل چیزهای جدید و فوق العاده و مهارت خلق آنها را در اختیار دارند.

تصویرها

نقش های «آفرینشگر» شامل تولد، طلوع خورشید و سایر تصویرهایی است که به ابتدای کاری مربوط می شوند. دست هایی که به منظور نیایش به سوی خداوند امتداد یافته اند، باز شدن گل ها، فرا رسیدن بهار و انواع هنرها تصاویر مربوط به این کهن الگوها هستند.

هدايا

آفرینشگر» بنیانگذار نوآوری، خلاقیت و همه چیزهای تازه ای است که هستی می یابند

آفرینش گر و اجتماع

افرینشگر از محیطی که هنر را درک و از آن پشتیبانی میکند انگیزه می گیردد خواسته و علاقه او این است که کارهای دستی به عنوان یک جزء طبیعی و پراهميت خلاقیت انسان شناخته و پذیرفته شود. آفرینشگر زمانی به شکوفایی کامل دست می یابد که طرز فکر جامعه از استثنا قرار دادن هنرمندان به سوی تشویق خلاقیت در همگان حرکت کند، جامعه ای که هر یک از اعضایش خصوصیات و استعدادهای منحصر به فرد خود را به کار می گیرد، به تحول و پیشرفت دست می یابد.

در طبیعت

طبیعت هنرمند بی همتایی است که آفریده های متعدد و تحول یافتنی اش همه جا به چشم می خورد. دوره بارداری موجودات، از جوانه زدن دانه گرفته تا جوجه داخل تخم و جنین داخل رحم مادر، پیش از فرا رسیدن لحظه دیدنی تولد از نظرها دور می ماند. آن زمان است که گیاه از زمین سر برون می آورد، جوجه تخم را می شکند و نوزاد به دنیا می آید. فرایند آفرینش در همه جای طبیعت جریان دارد.

در معنویت

اکثر ادیان، خداوند را آفریننده دنیا می دانند و معتقدند بینش او در وجود انسان هایی که قادرند با توان معنوی خود نوآوری کنند، حضور دارد. از سوی دیگر کسانی نیز وجود دارند که از روی نادانی، شیطنت یا خودخواهی خلاقیت می کنند. به عنوان مثال می توان از روایت های عبرت انگیزی که در آنها شخصی امکان برآورده شدن سه آرزو را ابلهانه هدر می دهد یاد کرد.

در مدیریت

او شخصی کارآفرین، مبتکر و غیرسنتی است که محصول ها، خدمات، راهکارها و اطلاعات تازه ای را ارائه می دهد. «آفرینشگر» با الهام های خود کار می کند و به آنها ساختار و شکل بیرونی می دهد. او امکانات سازمان را به خوبی شناسایی و از آنها بهره برداری می کند. اگر کهن الگوی آفرینشگر در وجود شما فعال باشد بر این باورند که توانایی خلق همه چیزهایی که ذهن و قوه تخیل میگنجد، در انسان وجود دارد.

آفرینش گر تکامل یافته

یک «آفرینشگر» تکامل یافته، فرد بسیار مبتكر و الهام بخشی است مهارت قابل توجه تان شما اجازه می دهد به راحتی چیزهای تازه و ارزشمند بی آفرینید زیبا شناس هستید و خوش سلیقه بودنتان در آنچه دارید و انتخاب می کنید به چشم می خورد. می دانید امکان و توانای خلق زندگی به صورت یک اثر هنری در اختیارتان قرار دارد. به همین دلیل از چیزها و کارهای معمولی، سطحی و پیش پا افتاده دوری می ورزید و روش های تازه و رضایت بخشی را برای زندگی خود انتخاب می کنید. اجازه نمی دهید سایرین به خاطر درک نکردن سبک و دلیل و برهان شما، مانع راه تان شوند.

چالش های آفرینشگر

نباید آن قدر انعطاف ناپذیر شوید که همه چیز و همه کس را وسیله ای برای انجام دادن نقشه های هنری خود قرار دهید و این گونه زندگی را از لحظه های لذت بخش خالی کنید. پیگیری هم زمان خواسته ها و برنامه های متعدد می تواند «آفرینشگر» را مستأصل کند و تحت فشار قرار دهد. کارها و پروژه های بیش از اندازه، احساس های خوب و شیرین را ناخوشایند و تلخ می کنند. اگر عیب جوی درونی بر شما چیره شود به اعتماد به نفس خود و دیگران حمله ور می شوید و به آن ضربه می زنید.

مقابله با مشکلات

برای حل مسائل زندگی، تصمیم گیری و خلاقیت، به دنبال پاسخهای درونی هستید در ضمن ممکن است سرخود را با برنامه های ابتکاری گرم کنید و به درستی گمان کنید پاسخ های مورد نیازتان را در حین انجام این کارها دریافت خواهید کرد.

نظر دیگران

دیگران به قوه تخیل و سلیقه شما احترام می گذارند و یا حتی نسبت به آن حسادت می کنند. این اشخاص اغلب آگاهی کافی درباره مسئولیت ها و سختی های انجام کارهای ابتکاری و ارزشمند ندارند و ممکن است قدر آنها را ندانند. حتی این امکان وجود دارد که شما را خودبزرگ بین، غیرعادی، غیر اخلاقی (همه می دانیم هنرمندها ججورآدم هایی هستند!) و غیرقابل اعتماد فرض کنند.

آنچه توجه آفرینشگر را به خود جلب می کند

چیزها و مسائلی که با یک اختراع یا تفسیر تازه بهبود می یابند یا حل می شوند توجه شما را جلب می کنند. به بالا بردن مهارت ها و استفاده از منابعی که به نیروی نوآوری شما می افزایند علاقه نشان می دهید. می دانید اگر چشم هایتان را خوب بگشایید و باز نگه دارید، وسایل موفقیت راستین در اختیارتان قرار خواهد گرفت. ضمنا تمام عیب ها و کمبودهای خود و دیگران را به وضوح می بینید. به همین دلیل احتمال دارد در برابر خواسته هایتان احساس ناتوانی و بی لیاقتی بکنید و از زندگی ناراضی باشید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید دیگران شما را فردی منطقی، فهمیده، با توانایی پدید آوردن چیزها یا خدماتی که دنیا به آنها نیاز دارد ببینند. به همین دلیل از انجام کارهایی که ممکن است لقب «هنرمند دیوانه» را نصیب شما کند اجتناب می ورزید.

کارهایی که برای آفرینشگر مفید است

ساکت کردن عیب جوی درونی برای ایجاد یک طرز فکر صحیح و مناسب درباره خودو دیگران

به خاطر سپردن این مطلب که کامل کردن و به پایان رساندن پروژه های ارزشمند اغلب به زمان نیاز دارد

کنار گذاشتن قضاوت های منفی گرایانه ای که درباره کیفیت کار خود دارید و انتخاب طرز فکر جدیدی که حرفه تان را نوعی خدمت می داند و شما را فرستاده ای برای پدید آوردن یک الهام یا بینش جدید به حساب می آورد

ایجاد تعادل میان ابتکار و نوآوری از یک طرف و منطق و مسئولیت پذیری از جانب دیگر

ایجاد توازن و تعادل میان توانایی های «آفرینشگر» و «نابودگر»

اگر کهن لگوی آفرینشگر در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر مشخص کنید:

زندگی و برنامه های شما یکنواخت و خسته کننده اند.

این مطلب که نمی توانید ابتکار به خرج دهید و هنر خود را ابراز کنید شما را می آزارد.

امور زندگی را فقط همان طور که در گذشته دیده اید و تجربه کرده اید، گذرانده و درانتخاب و به کار گرفتن راه های جدید، ضعیف هستید.

نسبت به الهام ها و رؤیاهای خود کم توجه و بی اعتنا هستید.

تا به حال دلیلی برای خلق چیزهای تازه نداشته اید.

در گذشته به شما گفته و تأکید شده که هنرمندان کلا بی ثبات، تهی دست، ناموفق، غیر قابل اطمینان یا غیر اخلاقی اند.

جادوگر

مراحل کارولینای شمالی از ۴۰۰ سال پیش که اروپایی ها برای اولین بار به آنجا مهاجرت کردند محل دور افتاده و متروکه ای بود. در ابتدای قرن بیستم شهرت برادران رایت و پروازهای معروف شان باعث شد که در فصل تابستان توریست های متعددی از راه دریا و از شهر های نورفولک و الیزابت سیتی آمده و از این منطقه دیدن کنند. چند هتل و ساختمان جدید در این ناحیه بنا شده بود، ولی اکثر کارمندان و شهروندان (فرزندان مهاجرین اولیه این محل به گونه ای از دریا امرار معاش می کردند و در کلبه های کوچکی که در دهکده های دور افتاده جنگلی قرار داشتند ساکن بودند. پیرزنی بود که در یکی از این کلبه ها در کنار درخت سرو و گربه های سیاه رنگش زندگی می کرد. لقبش میب خانم بود و همه می دانستند در پیشگویی مهارت و قدرت عجیبی دارد. بچه های محل در گذرگاه و زیر پل ها دنبال پول می گشتند، چون میب خانم به آنها گفته بود در ازای هر سکه، وقایع آینده را برای شان تعریف می کند. میب خانم همیشه مژده خبرهای خوب می داد و جالب اینکه بسیاری از پیش بینی های او درست از آب در می آمد. او اغلب کنار تنگه ای که در نزدیکی خانه اش قرار داشت می نشست و به آبراه چشم می دوخت. رسم ماهیگیرانی که از دریا بر می گشتند این بود که چند ماهی از صید روز برای پیرزن پرتاب کنند و او در عوض برای 'آنها و قایق شان دعای خیر بفرستد. گاهی هم پیش می آمد که ماهیگیری بی توجه و سهم ماهی میب خانم را فراموش می کرد دوازده ساعت بعد جهت باد تغییر می کرد و ناگهان طوفانی آغاز می شد که دیگر هیچ ماهیگیری جرأت دریا رفتن نداشت. ماهی گیرها هیئتی را برای عذرخواهی از میب خانم و خواهش و التماس برای پایان یافتن طوفان نزد او می فرستادند، میب خانم هم پاسخ می داد که او پیرزن بیوه ای بیش نیست، ولی با وجود این اگر کاری از دستش برآید انجام خواهد داد. دیری نمی گذشت که جهت باد بار دیگر تغییر می کرد، طوفان خاتمه می یافت و دریا هم از ماهی پر میشد.

برگرفته از نقل «جادوگر جنگل های ناگزهد» در کتاب «افسانه های سواحل دور دست و تار هیل تایدواتر»، اثر سی.اچ. ودبی

این روایت سؤال مهمی درباره شخصیت های سحرآمیز مطرح می کند و آن اینکه چه میزان از کارهای این اشخاص جادوی حقیقی است و چه اندازه از آنها به باورهای مردم درباره توانایی های آنها مربوط می شود. توانمندی «جادوگر»، مانند «حاكم»، ناشی از هماهنگی وضعیت و مرام درونی او با حقایق بیرونی است. در این باب حکایت باران ساز به خاطر می آید که در آن، اهالی دهکده در ایام خشکسالی از باران ساز کمک می خواستند. او داخل خانه ای می نشست و به نیایش و تمرکز ذهنی مشغول می شد. کمی بعد باران شروع می شد. «جادوگر» از آگاهی های روزمره و عادی فراتر می رود و شیوه های متفاوت و عمیق تری را برای عملی کردن امور به کار می گیرد. «جادوگر» با عوض کردن پندار و برداشت خود و دیگران، جهان و آنچه را که به عنوان حقیقت موجود می شناسیم دست کاری می کند.

ویژگی های این کهن الگو

داستان های آشنای «جادوگر» مثل يدا در جنگ ستارگان، مری پاپینز، جادوگر از، هری پاتر و شمن های بومی قبیله ها هستند. قدرت و حکومت معمولا در دست جادوگر» نیست. این شخصیت اغلب گوشه گیر است و فقط بینش و راه حل تازه و مؤثر در اختیار «حاكم» قرار می دهد. او در شکوفایی استعدادهای دیگران مؤثر است و رازهای پیچیده ای که در پشت صحنه، وقایع دنیا را شکل می دهند آشکار می نماید گاهی نیز مانند شخصیت پژسپروا در تمپست ۲ اثر شکسپیر«جادوگر» و «حاکم، هر دو در وجود فردی که از تدبير سحرآمیز دررسیدگی به امور مملکت استفاده میکند، نقش دارد . کار اصلی کهن الگوی جادوگر بدست آوردن و عملی کردن خواسته های قلبی از راه تغییر و به اوج رساندن افکار احساسات و نگارش ماست

موضوع اسطوره ای داستان

مشکلی پیش آمده است و به راه حل نیاز دارد. شخصی بیمار شده است و علاج می خواهد کارها خراب شده اند و باید درست شوند. (جادوگر» وارد صحنه می شود و بدون اینکه مدیریت امور را در دست گیرد، دگرگونی ایجاد میکند و مشکل حل می شود. ترجیح «جادوگر» این است که دور از اجتماع و در گوشه ای باشد تا وقت و فرصت کافی برای انجام فعالیت های درونی که ضامن توانایی او هستند داشته باشد. با وجود این، زمانی که انرژی «حاکم» نیز مهیا باشد یا اگر موقعیت ایجاب کند، «جادوگر مستقیما مدیریت امور را در دست میگیرد. سایر قصه هایی که به «جادوگر» مربوط می شوند

داستان هایی مانند هری پاتر که روی رشد «جادوگر» که اغلب گذشته دردناکی دارد و به میزان قابل توجهی آسیب دیده است، تمرکز دارند (درباره هری پاتر: از دست دادن پدر و مادر و همچنین زخم روی صورت که ولدر مرت" هراسناک به او زده است). شفابخشی دیگران پس از موفقیت «جادوگر» در شفا دادن خود امکان پذیر می شود (ورسولا لوگو در رمان «زمین و دریا» یا بلک الکه در «بلک الک سخن میگوید»).

بایانگر روایت های دورنگر مانند حکایت مرلین ، جادوگر افسانه های ارتورین که نمایانگر امکان پذیر بودن اهداف بزرگ و شیوۀ دست یابی به آنها هستند. گاهی نیز مانند فیلم شکلاتشخصیت اصلی و سحر آمیز، به شفابخشی عمومی مشغول می شود

و انزوای مرسوم خود را ترک می گوید و نقش متشخصی در اجتماع خود اختیارمی کند.

داستان های هشدار دهنده ای که شاهد سوء استفاده جادوگر از توانایی های سحرآمیزخود و جای گرفتن او در نیمه تاریک هستی اند (ولدر مرت در هری پاتر ودارت ویدرا در جنگ ستارگان).

روایت های معنوی که از توانایی های شگفت انگیز درویش ها و پیروان مذهب های گوناگون خبر می دهند. این اشخاص از رابطه مستقیم و محکمی که با روح و پروردگار دارند استفاده می کنند و بیماران را شفا می دهند، مسائل دشوار را حل می کنند هماهنگی و عشق را به روابط آسیب دیده باز می گردانند و انسانها را به خدا و نهاد معنوی شان نزدیک می کنند.

روایت های رهایی که بیانگر نازل شدن موهبت الهی و نجات شخصی هستند که با تغییر به موقع و معجزه آسای رفتار ظالمانه خود، از گزند سرنوشت شوم و مجازاتی که انتظار او را می کشید به دور می ماند.

تصویر ها

از آنجا که «جادوگر» استاد قوانین طبیعت است، نقش های او نیز به همین سوژه مربوط و شامل قله دست نخورده کوه ها، سطح گسترده دریاها یا آسمان شب می شود. نقوش قدرت، مانند رعدوبرق، شهاب و همچنین اشیایی که ریزتر، پر عظمت تر یا دورتر از آنند که بتوانیم آنها را لمس کنیم (کهکشان‌ها) به کهن الگوی «جادوگر» مربوط می شوند. شخصیت های «جادوگر» معمولا شیک پوش نیستند و لباس های ساده ای مانند جامه ماهاتما گاندی یا رداهای بلند جادوگران (مجموعه هری پاتر) بر تن می کنند.

هدايا

جادوگر» تسهیل کننده ای است که قدرت و کارایی اش از جذبه، نفوذ و غلبه شخصیتش بر موقعیت سرچشمه می گیرد، نه از مقام و ریاست. دیگران که فاقد درک عمیق جادوگر» از قوانین طبیعت اند توانایی های او را افسونگری می نامند.

جادوگر و اجتماع

جادوگرها» اغلب در حاشیه اجتماع زندگی می کنند چون جوامع مدرن بیشتر سطحی اند و هدف این کهن الگوی یافتن درک عمیق از نیروهای دنیاست وپایین آمدن خاتمة نظام آپارتاید آفریقای جنوبی و عفو مجرمان از طرف کسانی که به آن ها آسیب رسیده است نمونه های جلوه و فعالیت های اجتماعی جادوگرند

محبوبیت مجموعه هری پاتر، عطش و کششی را که کودکان و همچنین بزرگسالان به جادو افسونگری دارند نشان می دهد. با وجود این بدون آموزش کافی و عمومیدر زمینه علوم درونی و آمیزش علوم باستانی و امروزی برای شناخت هستی و معنای زندگی کهن الگوی «جادوگر» فرصت قابل توجهی برای ابراز وجود و مفید بودن درسطح اجتماع نخواهد یافت.

در طبیعت

جادوی خلقت، طلوع خورشید، نظریه انفجار بزرگ و تحول سحرآمیز انسان یا منظومة شمسی نمونه هایی از کهن الگوی «جادوگر» در طبیعت اند. به افسون ذرات بنیادی اتم (کوراکها و نوترینوها) و سایر مباحثی که هیچ کس هنوز درک درستی از آنها ندارد بیندیشید. تبدیل پنداشتی کهن به تجربه ای تازه را در نظر بگیرید.

در معنویت

جادوگر ها معجزه را امکان پذیر اعلام می کنند و خود را رابط و تسهیل گر آن می دانند. این امر بعد معنوی کار «جادوگر» را نشان می دهد. برای حل مشکلات بیرونی، جادوگر با نیایش و تعمق به درون خود رجوع می کند و آنجا تغییرات مثبت و لازمی را شکل می دهد. با این کار عملکرد و نتایج خود و جهان را به شیوه شگفت انگیزی که درک و توصیف کامل آن امکان پذیر نیست بهبود می بخشد.

در مدیریت

در این نقش، «جادوگر» با بينش گسترده خود، دیگران را در وفادار ماندن به ارزش های قلبی همکاری و تحقق بخشیدن به رویاهای شان تشویق و یاری می نماید مارتین لوترکینگ). مدیران «جادوگر» مهارت قابل توجهی در تشویق و ترویج انعطاف پذیری، مسئولیت و پاسخگو بودن در کارمندان شان دارند. آنها پدید آورنده شرکت ها و همکاری هایی هستند که به خوبی با هم آمیخته و چیزی فراتر و ارزشمندتر از مجموع تولیدهای یکایک اعضا ایجاد می کنند. در مدیریت جنبش های عمومی، بسیار موفق اند. در جزئیات امور زیاد دخالت نمی کنند، بلکه در ابتدا آرمان و بینش اصلی را به اطلاع همه اعضا می رسانند و سپس به هر فرد استقلال لازم برای تصمیم گیری و پیشبرد گروه به سمت این اهداف اهدا می کنند

اگر کهن الگوی جادوگر در وجود شما فعال باشد

استنباط و برداشت را مسئول و تعیین کننده حقیقت میدانید.

جادوگر تکامل یافته

یک «جادوگر» تکامل یافته، پر جذبه، دگرگون کننده و شفابخش است. او می تواند بینش و دیدگاهی مشترک میان اطرافیان پدید آورد و به آن جامه عمل و حقیقت بپوشاند. می داند که آگاهی ها و برداشت های او حقایق و وقایع زندگی اش را پدید می آورند و به همین خاطر همواره متوجه افکار و وضعیت درونی خود است. احتمال دارد از دعا، مراقبه، روانکاوی و سایر شیوه ها برای حفظ هشیاری ذهنی و هماهنگ نگاه داشتن رفتار و اهداف خود استفاده کند. اعتقاد او این است که اگر انسان ها هوش خود را به کار بیندازند و آگاهی بیشتری درباره عملکرد طبیعت، ذهن و روح به دست آورند، کارها و نتایج معجزه آسا امکان پذیر می شوند.

چالش های جادوگر

گرایش «جادوگر» به پیروی زودباورانه از یک شخص یا جلب هوادارانی که چشم بسته از خود او اطاعت کنند، می تواند مشکل ساز شود. جذبه «جادوگر» می تواند فریب دهنده باشد و انتظارات غیرواقع بینانه ای در سایرین پدید آورد. در ضمن ممکن است «جادوگر » دشواری کار و مسئولیت خود را دست کم بگیرد و نتواند به موقع و به اندازه کافی تغییر و تحول های موردنظر را موجب شود.

مقابله با مشکلات

با واکنش و راهکار اولیه شما تغییر و دگرگونی فکر و نگرش خودتان است با گسترش دیدگاه و تغییر رفتار خودامواج تغییرات مثبت را به جریان می اندازید و این گونه به تدریج کل سیستم را دگرگون می کنید . به وضعیت کنونی شکل و معنای تازه می بخشید و به این ترتیب راه حل های جدیدی بدست می آورید معتقدید اگر نیت شما واضخ و خالص باشد نتیجه کارها مثبت خواهد بود.

نظر دیگران

دیگران به جذبه و بینش شما احترامش از طرف دیگر ممکن است شمارو سبک و سطحی بپندارند و نگران عاقبت رفتار مرشد گونه شما باشند

آنچه توجه جادوگر را به خود جلب می کند

نیک بختی، هماهنگی، هم زمانی، رابطه ای که میان وقایع و قسمت های مختلف و به نظر مجزای یک ساختار وجود دارد، کارها و تغییرات کوچکی که پیامدهای چندگانه و رشد کننده دارند و تأثیری که برداشت و نگرش روی نتیجه می گذارد نظر شما را به خود جلب می کند. در عین حال نسبت به عملکرد فرایندهای مختلف از دیدگاه متافیزیکی، معنوی و همچنین علمی کنجکاو و علاقه مندید. با این حال گاهی مطالب و موارد ساده جلوی روی تان را نمی بینید و درک امور رایج و روزمره را از خود نشان نمی دهید.

می خواهید این گونه دیده شوید

علاقه دارید دیگران شما را انسانی دورنگر، خوش بین و خوش فکر بدانند. در عین حال می خواهید اسرار آمیز، دور و قدری تکان دهنده باشید. این خصوصیت ها قادری تنهای به همراه می آورند، ولی همزمان قدرت شما را افزایش می دهند.

کارهایی که برای جادوگر مفید است

پیش گرفتن روش های علمی جهت آشنایی کافی با عملکرد دنیا؛ مطالعه درباره فرایندهای طبیعی و پیگیری راهکارهای مفید و مؤثر، نه هر فکری که به نظر خوب می آید انجام کارهای درونی که آگاهی های فردی را بالا می برند،ضخم های دوران کودکی را التیام می دهند و معنویت و هدفمندی را در وجود شما ترویج می نمایند و توجه به افکار و رفتار دیگران بدون اینکه نیازی به تغییر آنها داشته باشید .

ایجاد برنامه و ساعات کار روزانه، گذران وقت در طبیعت و لذت بردن از عطوفت و ایجاد تعادل و توازن بين ارزش های (جادوگر) و (حاکم)

اگر کهن الگوی جادوگر در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را درکنید:

نسبت به آینده، آگاهی و ژرف بینی کافی ندارید و در استفاده از جذبه خود برای عمل کردن کارهای گروهی موفق نیستید.

مطالبی که منطق و علم، توانایی توضیح شان را ندارند پوچ می دانید.

کسانی را که به معجزه معتقدند یا برای درک جهان و انسان‌ها از اطلاعات ماوراء الطبيعه استفاده می کنند، تحقیر می کنید.

هرگز در موقعیتی قرار نگرفته اید که آگاهی شما نسبت به ارتباط و هماهنگی میان وقایع درونی و بیرونی، برای آن مفید واقع شود.

آموخته اید که نباید معجزه و جادو را باور داشته باشید و اینکه کسانی که از این مصالب سخن میگویند خیال باف، خرافاتی یا اغفال گرند

حامی

دیمیترا الهه گندم و حبوبات یونان باستان بود. او هر سال بدون هیچ چشم داشتی گندم و غلات موردنیاز مردم را تأمین می کرد. دیمیتر دختری زیبا و دوست داشتنی به نام کر داشت که برای ازدواج هنوز قدری جوان بود. یک روز بدون هیچ مقدمه ای هادس که عاشق کر شده بود او را ربود و با خود به دنیای زیرین برد. دیمیتر سراسیمه جهان را برای یافتن دخترش پیمود. سرانجام با هکاته ، الهه راهها آشنا و دوست شد. هکاته او را نزد آپولوه، فرمانروای خورشید که جریان ربودن کر را از آن بالا دیده بود برد. آپولو توضیح داد که قبل از دزدیدن کر، هادس از زئوس اجازه گرفته بود و جالب اینکه زئوس نه تنها فرمانروای فرمانروایان، بلکه پدر کر هم بود. وجود دیمیتر از خشم پر شد. این وظیفه زئوس بود که از دخترش حمایت کند و از او و مادرش در چنین موضوعی نظرخواهی کند. فرستادگان دیمیتر به دستور او نزد فرمانروایان گوناگون رفتند. ولی هیچ یک از آنها به او در پس گرفتن دخترش کمک نکردند. دیمیتر به اعتصاب بر زمین نشست و کشت گندم و حبوبات را کامل قطع کرد. قحطی، گرسنگی و فلاکت سرزمین را فرا گرفت. زئوس که دید با ادامه این وضع کسی برای پیروی از او به جای نخواهد ماند تسلیم شد. کر که در دنیای پنهان زیر زمین به ملكه پرسفون معروف شده بود، دوباره به این جهان بازگشت. گندم و حبوبات بلافاصله شروع به رشد کردند و بار دیگر نیازهای مردم بر آورده شد، علاوه بر این همه جا گلهای رنگارنگ و زیبا شدند. پرسفون به مادرش گفت که چون در اقامتگاه خود در جهان زیرین سه دانه انار خورده است باید هر سال به مدت سه ماه به آنجا باز گردد. این است که هر سال زمستان زمانی که دیمیتر به خاطر دوری دخترش سوگواری می کند به مدت سه ماه رشد حبوبات متوقف می شود. ناگفته نماند که کر هر دو جهان را دوست داشت و مجسمه های شاد و خندان او در کنار مادر و یا شوهرش، هادس، این مطلب را به خوبی بازگو می کند.

برگرفته از کتاب «اسطوره شناسی: گلچینی از حکایت های جهان» گردآورنده: سی. اس. ليتلتون و کتاب «نقل های ماندنی پروردگاران و قهرمانان»، نوشته اديت همیلتون.

این حکایت چالش «حامی» را بازگو می کند. دیمیتر از جان و دل مایه می گذارد، اما وقتی می بیند از زحماتش قدردانی نشده و از او سوء استفاده می شود، عقب نشسته و خط و نشان می کشد. در عین حال به نظر می رسد شاید عشق دیمیتر با قدری کنترل و سلطه جویی همراه باشد، چرا که به دشواری به دخترش اجازه انتخاب و تصمیم گیری می دهد. از سوی دیگر در ادامه داستان می فهمیم که دیمیتر و پرسفون به اتفاق یکدیگر برای اولین بار به دختران، زنان و مردان در زمینه اصول کشاورزی، جنسیت، تولد، بلوغ، و مرگ آموزش می دهند.

ویژگی های این کهن الگو

«حامی‌ها» اصولا مردم دوست و مهربان هستند و از کمک به دیگران لذت می برند. «حامی» تکامل یافته، با محبت و صفای خود دنیا را پرانگیزه و شاد می کند. به عنوان مثال می توان از پرنسس دایانا و مادر ترزا یاد کرد. «حامی ها» اغلب با دیگران مهربان اند، اما .. نسبت به خودشان اینگونه رفتار نمی کنند. از آنجا که نزدیکی و علاقه زیادی به فرزندان او آشنایان خود احساس می کنند، احتمال دارد به صورت ناخودآگاه این اشخاص را به خود وابسته و متکی نگه دارند حامی وامانده و تکامل نیافته دچار نوعی وابستگی دوگانه و افراطی شده و کمک به دیگران را بهانه ای برای فرار و انکار مشکلات فردی خود قرار می دهد.

موضوع اسطوره ای داستان

داستان کلاسیک «حامی» نمایش دهنده انسان خوب و مهربانی است که بزرگواری خود را نشان می دهد و دیگران را در راستای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی شان یاری می دهد. در سایر حکایت ها «حامی» خوبی دیگران را جبران می کند و یا بین مهرورزی نسبت به دیگران و خویشتن تعادل ایجاد می کند.

داستانهای اسطوره ای «حامی» اغلب به «معصوم» یا «یتیمی» که نیازمند محبت، نگهداری یا حمایت است احتیاج دارد. دشمنان بسیار یا معضل هایی نیز وجود دارند که کار و راه «حامی» را مشکل و ناهموار می کنند. سایر قصه هایی که به حامی ربط دارند:

داستان هایی که بخشندگی و کمک مادی و معنوی به دیگران را می ستایند.

حکایت مادران و پدران سلطه جویی که به خاطر اضطراب و نگرانی، به فرزندان خود استقلال و آزادی کافی نمی دهند و به عناوین مختلف به زندگی آنها لطمه می زنند.

به عنوان مثال می توان از عموی «لوک اسکای واکر» در فیلم «جنگ ستارگان» یاد کرد.

روایت هایی که در آنها «حامی» بین خود و دیگران حدومرز لازم را پدید می آورد و متوجه می شود چه مواقعی بهتر است در امور دیگران دخالت نکند و فرصت پرداختن به مسائل شان را به آنها بدهد. به عنوان مثال در داستان ما دیمیتر برای رسیدن به خواسته اش کشت گندم و حبوبات را متوقف می کند. روایت «حامی» که پس از مشاهده وضعیت بد گروهی از ستم دیدگان دست به کار شده و به نیازهای آنها رسیدگی می کند. به عنوان مثال می توان از «مری پاپینز» نام برد. حامی انسانی معنوی است که برای دیگران فداکاری میکند.

سایر قصه هایی که به «حامی» ربط دارند:

تصویر ها

نقش های «حامی» شامل فراوانی، نعمت، حاصل خیزی، لبخند و انسان های خوشرویی می شود که با تواضع خم شده و به دیگران احترام می گذارند. همچنین تصویرهای خانه و خانواده، گرمی شومینه، رنگ های آرامش بخش و اشکال دایره مانند به صورت نمادین به «حامی» ارتباط دارند.

هدايا

حامی بشردوستی، مهربانی و رشد و پرورش درونی را برای ما به ارمغان می آورد. او به یاری و رسیدگی به نیازهای دیگران علاقه مند است و می تواند در این راه از خودگذشتگی کند. «حامی» تکامل یافته، انسانی معنوی، بخشنده، فهمیده و بزرگوار است

حامی و اجتماع

دنیای رقابتی امروز، پول و مقام را ارزشمند می داند و به محبت و انسان دوستی چندان بها نمی دهد. در عین حال برای رشد و شکوفایی جامعه اش نیازمند توانایی ها و مهارت های «حامی» است. برای بار آوردن فرزندان، رسیدگی به سالمندان و یاری دوستان و همکاران باید از «حامی، کمک بگیریم، جوامعی که قدر خدمات «حامی» را می دانند، به او ارج نهاده و حقوق و پاداش قابل توجهی می دهند. کهن الگوی «حامی» در سازمان های مذهبی، دولتی یا آموزشی بیشتر مورد توجه و احترام قرار میگیرد.

در طبیعت

پرندگان از جوجه های شان مراقبت می کنند. حیوانات پستاندار به توله های خود شیر می دهند و اغلب با یکدیگر همکاری می کنند. سگ با انسان دوستی میکند. موجودات زنده اغلب به کمک یکدیگر محتاج اند و گاهی اوقات این نیاز امری حیاتی است. انرژی «حامی» را می توان در تغییر و تحولاتی که پس از انجام کارهای محبت آمیز در جسم انسان رخ می دهد، احساس کرد. ترشح مواد «آندرفین» در وجود ما خشم و ترس را فروریخته و مهر و دوستی را جایگزین می کند.

در معنویت

حامی معنویت را در انسان بودن، فراسوی خواسته های فردی رفتن و رسیدگی به نیاز دیگران می بیند. به همین دلیل اغلب پول می بخشد، مهر می ورزد، بی کسان را از تنهایی نیازهای فقرا، سالمندان، بیماران و سرخوردگان پاسخ می دهد. «حامی» یاد و عشق خود را نسبت به خداوند با وفادار ماندن به معنویت و از خودگذشتگی در انسان ها نشان می دهد

در مدیریت

«حامی ها» به خوبی به خواسته ها و نیازهای کارمندان، اعضای خانواده و پیروان خود رسیدگی میکنند. آنها در پاسخگویی به تقاضای مشتریان و مراجعه کنندگان استعداد ذاتی و صبر بسیاری از خود نشان می دهند. مردم به «حامی ها» اعتماد دارند و به همین دلیل به آسانی شریک پیدا می کنند. از طرف دیگر دل رحمی آنها ممکن است باعث نادیده گرفتن کم کاری ها و اشتباهات کارمندان شود. «حامی‌ها» اغلب مهارت قابل توجهی در ایجاد و مدیریت سازمان‌های مربوط به امور خیریه و انسانی دارند. اگر کهن الگوی حامی در وجود شما فعال باشد بر این باورید که یاری دیگران وظیفه و مسئولیت شماست.

حامی تکامل یافته

«حامی» تکامل یافته، محبت، احترام و عشق عمیقی نسبت به هم‌نوعان خود ابراز می کند. معرفت و انسان دوستی راستین را با رفتار، گفتار، افکار و احساسات خود به همه آموزش می دهد. دنیا با وجود او جای امن تر و آرام تری است. رشد و التيام را همواره برای نزدیکان و همراهان خود به ارمغان می آورد.

چالش های حامی

«حامی» ممکن است به اسم کمک و خیرخواهی، دیگران را بدون دلیل کنترل کند یا زیر سلطه خود قرار دهد. «حامی »ها اغلب در مطرح کردن نیازهای خود ضعیف هستند و گاهی از راه ایجاد احساس گناه در دیگران به خواسته های خود می رسند. آنها می توانند به خاطر کمک به دیگران از خواسته ها و نیازهای خود چشم پوشی کنند و این گونه به خود ضربه و زیان برسانند و دیگران را نیز در چنین رفتار مخربی نسبت به خود تشویق کنند. «حامی» ناآگاه و خام می تواند به جای یاری دیگران به ضعف ها و وابستگی های منفی آنها بیفزاید.

مقابله با مشکلات

در سختی ها آسیب دیدگان را شناسایی می کند و بی درنگ، حتی بدون اینکه بداند چطور موفق خواهد شد، به یاری آنها می شتابد. دیگران را دلداری و قوت قلب می بخشد و آنها را در انجام مسئولیت های شان یاری می کند. با ایجاد روابط گرم و صمیمی ستونهای جامعه را استحکام می بخشد.

نظر دیگران

دیگران به مهربانی، بزرگواری و بخشندگی شما احترام می گذارند. از سوی دیگر ممکن است از شما سوء استفاده کنند یا اینکه شما را به ضعیف یا وابسته بودن متهم کنند.

آنچه توجه حامی را به خود جلب می کند

به آسیب های اجتماعی از جمله بینوایی، ناتوانی و خشونت هایی که افراد نسبت به یکدیگر روا می دارند توجه دارد. دریاری و رسیدگی به نیازهای مردم کوتاهی نمی کند. برای یافتن راه حل و التیام بخشیدن به دردها و آسیب های درونی و بیرونی اقدام می کند و چشم هایش را همواره باز نگاه می دارد. در این راه به سایر مسائل، از جمله نیازها و سلامت خود کم توجهی می کند. سرانجام زمانی که خستگی مفرط او را از کار و فعالیت باز می دارد، با میل کردن یک غذای خوشمزه یا گفتگو با یک رفیق شفیق، نفس و توان خود را تازه می کند.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید با گذشت، بلندنظر و مهربان به نظر برسید و از خودخواهی و خود بزرگ بینی اجتناب می ورزید.

کارهایی که برای حامی مفید است

رسیدگی به نیازها و خواسته های خود وایجاد تعادل میان مهرورزی نسبت به خود و دیگران

.از اطرافیان انتظار خودکفایی و مسئولیت پذیری داشتن؛ از این راه می توان از افزایش ناخودآگاه ضعف ها و وابستگی های منفی سایرین پیشگیری کرد

ایجاد حدو مرز و حریم فردی و توانایی «نه» گفتن و حمایت از وقت و اولویت های خویشتن

دریافت و پذیرش هدایا و مهر و محبت دیگران

ایجاد توازن میان توانایی های «حامی» و «جنگجو»

اگر کهن الگوی حامی در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آنها را در زیر مشخص کنید.

محبت و نگهداری از دیگران برایتان دشوار است و در چشم اطرافیان خودخواه به نظر می رسید.

رفتار انسان هایی که همیشه می خواهند به شما یا دیگران کمک کنند برای تان آزاردهنده است

همدردی با دیگران برای شما دشوار است.

هرگز در زندگی نقش یاری دهنده را به عهده نداشته اید.

درباره ریسک و خطر وابستگی های منفی و دو طرفه به شما اخطار داده شده است.

به این نتیجه رسیده اید که نمی خواهید مانند برخی از «حامی ها» به شما ارزش و احترام کافی گذاشته نشود.

دلقک

کاسیمیر» پادشاه لهستان، خنده و شوخی را به قدری دوست داشت وقتی خبر حضور «تیل» ، دلقکی که معمولا در حال سفر بود شاه رسید فورا او را به قصر خود دعوت کرد. دلقک‌های شاد جروبحث می کردند، ولی تیل معمولا با زبان تیزش پیروز می شد و حرف آخر را می زد.

شاه «کاسیمیر» برای شناخت زرنگ ترین دلقک مسابقه ای ترتیب داد و عموم مردم را برای دیدن آن دعوت کرد. پس از مدتی جشن و پایکوبی، شاه اعلام کرد جایزه دلقکی که بزرگترین آرزو را داشته باشد بیست سکه طلا خواهد بود.

دلقک اول آرزو کرد آسمان کاغذ و دریاها جوهر شوند تا بتواند جای کافی برای نوشتن مقدار پولی که می خواهد داشته باشد. دومی آرزو کرد به تعداد ستاره‌ها برج در اختیار داشته باشد تا فضای کافی برای جادادن پول‌هایی که دلقک اول خواسته است داشته باشد.

تيل» فکری کرد و گفت: «آرزو می کنم پیش از اینکه شاهنشاه این دو را به پای چوبه دار بفرستند، نام مرا به عنوان وارث در وصیت نامه های آنها بنویسند.» همه خندیدند و «تیل» بیست سکه طلا گرفت و راهی سفر شد.

برگرفته از حکایت «شوخی های تیل اولنسپیگل" در کتاب داستان های محبوب جهان گردآورنده: چين يولن

ویژگی های این کهن الگو

ویژگی های این کهن الگو شخصیت «دلقک» شامل کمدین ها، دلقک ها، طنزنویس ها، کاریکاتوریست‌ها و همچنین انسان‌های شوخ طبعی می شود که شادی و خنده را همه جا با خود می برند. دلقک می خواهد مزه زندگی را بچشد و آن را کاملا تجربه کند. او معمولا راهی برای لذت بردن از کارهای ناخوشایند یا محول کردن آنها به دیگران پیدا میکند. دلقک راه لذت بردن از زندگی را می شناسد.

موضوع اسطوره ای داستان

روایت های «دلقک» طبیعتا خنده دار و شادی بخش اند. معمولا شخصیت اصلی کارهای ابل‌هانه و فکاهی انجام می دهد یا دیگران، به خصوص اشخاص معروف و قدرتمند را مسخره می کند.

در این زمینه می توان از کمدی های لورل و هاردی یا برادران مارکس نام برد. این کمدی ها درباره کارهای احمقانه هستند و مثلا لیز خوردن و به زمین افتادن شخصی را خنده دار (به جای دردناک) جلوه می دهند. حقه بازی یکی دیگر از ویژگی های کمدی هاست. به عنوان مثال کایوت سرخ پوست برای رسیدن به خواسته های غریزی اش به کلک های بامزه و مختلفی متوسل می شود. کمدی ها مسائل شخصی و غریزی را که برای حفظ وقار و آبرو پنهان می کنیم، به نمایش می گذارند و به همین دلیل خنده دارند. در عین حال این برنامه ها با یادآوری و مسخره کردن قسمت های تکامل نیافته شخصیت، نوعی تخلیه احساسی برای مان ایجاد می کنند.

سایر قصه هایی که به «دلقک» ربط دارند:

قصه هایی که دردهای زندگی را به شکل بامزه و طنزآلودی تعریف می کنند و این گونه پذیرفتن این حقایق و احساس ها را راحت تر می نمایند.

داستان های عجیب و غریبی، مانند رمان های کرت ؤنگت ( که وقایع بسیار دشوار و ناراحت کننده را به طنز تبدیل می کنند. پ طنزهایی که نادرستی ها را به کمک اغراق آشکار می نمایند. به عنوان مثال می توان از مقاله «جاناتان سویفت» (۱۷۲۹ م.)، «یک پیشنهاد متعادل» یاد کرد که در آن اظهار می کند ایرلندی‌ها کودکان شان را می خورند! در اصل منظور اصلی نویسنده نشان

دادن این مطلب بود که چگونه از منطق برای پنهان کردن بی توجهی و بی احساسی استفاده می شود. و برنامه های تلویزیونی، نمایش ها و مقالات مختلفی که وقایع روزمره را مسخره می کنند . روایت هایی که با تعریف طنز آلود حقیقت برای اشخاص قدرتمند . شکل می گیرند مثال کلاسیک این حکایت ها دلقک های دربار شاهان اند که با تیز زیانی و شوخ طبعی خود از تکبر و بزرگنمایی عبور می کنند و حقایقی را که دیگران جرأت گفتن شان را ندارند به زبان می آورند.

دلقک می تواند از طنز تیره استفاده کند و در لباس مزاح، فرد دیگری را تحقیر کند این نوع طنز معمولا تهاجمی و رقابتی است و برای تحقیر زورگویان و خلافکاران خانواده یا محل کار استفاده می شود این سبک را می توان در فیل‌های لباس تازه امپراتور»، «جن گیرها» و «فضای کار» مشاهده کرد).

داستان هایی که عشق‌ها، لذت‌ها و ماجراجویی های مردم را همراه با شوخی و خنده تعریف می کنند. در این زمینه ضرب المثلی است که می گوید: «دوست خوب کسی است که تو را از زندان بیرون می آورد، ولی رفیق واقعی کسی است که داخل زندان کنارت می نشیند، با تو گپ می زند و برایت جوک تعریف میکند.» این حکایت ها

اغلب کمک می کنند بیش از اندازه جدی نباشیم. و طنز سفید و مثبت که نمونه اش را در فیلم «کیهان و جستجوی زندگی خردمند)

می بینیم. در این زمینه می توان از داستان‌هایی که خندیدن مردم به نقاط ضعف و اشتباه‌های خودشان را نشان می دهند، یاد کرد. • حکایت هایی مانند ملانصرالدین که با استفاده از طنز، حقایق زندگی و عرفان را پیش می کشند. در یکی از این داستان ها ملانصرالدین هر روز با فرغونی از جلوی پاسگاه بازرسی عبور می کرد. مأمور پاسگاه مشکوک شده بود، ولی نمی دانست ملا نصرالدین چه جنسی را قاچاق می کند. بعد معلوم شد که او به کار قاچاق فرغون مشغول بوده است.

تصویر ها

لباس کلاسیک دلقک »ها دارای کلاه سه گوش زنگوله دار، رنگ های روشن و طرح‌های مسخره هندسی است

این کهن الگو را در کارها و نمایش های مضحک مانند چندین دلقک که از یک اتومبیل بسیار کوچک بیرون می ریزند و این امر را عادی وانمود می کنند مشاهده می کنیم . کسانی که روحیه «دلقک» دارند ممکن است کروات یا روسری های با رنگ تند و عجیب و غریب یا پاپیون و بند شلوار به تن کنند و اینگونه جدی نگرفتن خود را به اطلاع عموم برسانند.

هدايا

«دلقک» بیش از سایر کهن الگوها قدر و ارزش زمان حال و لذت بردن از لحظه را می داند او مهارت خاصی در استفاده از طنز و شوخی برای فرونشاندن خشم، خجالت زدگی و۔ نزاع از خود نشان می دهد.

دلقک و اجتماع

کهن الگوی «دلقک» را در جاهای مختلفی مانند سیرک ها، نمایش های کمدی . سینمایی می بینیم. مدارس، سازمان‌ها و شرکت های مختلف بیش از پیش به این آگاه رسیده اند که طنز و بازیگوشی خلاقیت را افزایش می دهند.

در طبیعت

همه پستانداران به خصوص در دوران بچگی بازیگوش هستند. موجودات مختلف، متنوع و رنگارنگی جهان شوخ طبعی طبیعت را به نمایش می گذارند. خنده جزو مهارت های مهم و رهایی بخش انسان است و حتی در حل برخی مسائل مفید خواهد بود. طبیعت لذت های فراوانی را برای ما به ارمغان می آورد. ما می توانیم هر شب به تماشای رقص ستاره ها بنشینیم.

در معنویت

دلقک» معنوی، نگرانی های ذهنی و درگیری های من را پشت سر گذاشته و به لذت عمیق و قابل توجهی دست یافته است. او توانایی مفید و معنوی زیستن در لحظه و زمان حال را به خوبی به کار می گیرد. دست آوردهای معنوی «دلقک» معمولا خالی از دلواپسی با توجه به خشک اندیشی و آداب رفتاری اند. ولی عشق و لذتی که «دلقک» معنوی تجربه میکند نتیجه سال‌ها تلاش و ریاضت او در عرصه درون و معنویت است

در مدیریت

مدیران «دلقک» می دانند چطور همه چیزرا خنده دار و شاد جلوه دهند آن ها متفاوت فکر می کنند و به همین دلیل می توانند غافلگیر کننده و فکاهی عمل کنند دلقک های مدیر مهارت خوبی در آسان گرفتن چالش های گوناگون امور اداری و سازمانی از خود نشان می دهند آنها سایرین به جایگزین کردن یأس با خنده تشویق می کنند و اغلب مسائل راه حل های بامزه و ابتکاری برای مسائل مختلف و رسیدگی به امور می یابند. اگر کهن الگوی دلقک در وجود شما فعال باشد زندگی را برای لذت بردن از آن می خواهید.

دلقک تکامل یافته

به عنوان یک «دلقک» تکامل یافته، شاد، بازیگوش، شوخ طبع و خوشگذران هستید. به دیگران نشان می دهید چطور همين جا و حالا از زندگی، حتی در زمان سختی ها و مشکلات لذت ببرند. آن زمانی که ترس و نگرانی از خبرهای بد و دگرگونی های جهان وجود دیگران را پر کرده است، خوشحال و هیجان زده اید. از طنز برای دادن درس زندگی و بیان حرفهایی که شنیدن شان دشوار است، استفاده میکنید. گاهی اوقات نیز مزاح را وسیله ای برای نشان دادن عدم رضایت نسبت به عملکرد اشتباه دیگران قرار می دهید. می دانید و واقف اید چگونه نظرتان را طوری مطرح کنید که به جای خشم، خنده برانگیزد. در هر صورت علاقه اصلی شما خنداندن دیگران است.

چالش های دلقک

احتمال دارد بی مسئولیت افراطی و جلف عمل کنید. در ضمن ممکن است به حقه بازی متوصل شوید و زبان نیز خود به احساس دیگران آسیب برسانید. این امکان نیز وجود دارد که خود و تواناهای هایتان را جدی نگیرید و در راه خواسته های مهم خود پیشرفتی نداشته باشید.

مقابله با مشکلات

متفاوت می اندیشید و می دانید چطور با زبان شیرین و خوش از دیگران کمک و همکاری بگیرید. به یافتن راه هایی برای لذت بخش کردن فرایند کار می اندیشید مثلا ممکن است پیتزا سفارش دهید تا شما و همکارانتان بتوانید با حال و احساس بهتری تا صبح کار کنید

نظر دیگران

دیگران شوخ طبعی شما را دوست دارند و از معاشرت با شما لذت میبرند در ضمن ممکن است نظر برخی این باشد که باید دست از دلقک بازی برداری جدی شوید ثبات پیدا کنید و فرد قابل احترامی باشید. ما لذت می برند. در ضمن دلقک بازی بردارید، جدی شویدی

آنچه توجه دلقک را به خود جلب می کند

به دنبال فرصتی برای تفریح هستید. راهکارهای موذیانه و چیزهای پوچ و عجیب و غریب زندگی که در نهایت حالت مضحک به خود می گیرند، نظر شما را به خود جلب می کنند. مثل یک کودک خواهان هر چه بیشتر چیزهای تازه اید. ممکن است جدیت موضوع ها را دست کم بگیرید و نسبت به برداشت های مهم و خالی از شوخی دیگران بی توجهی کنید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید دیگران شما را شاد و سرگرم کننده بدانند. به همین دلیل سعی میکنید حرف های خسته کننده و بی مزه نزنید. مسخره بازی های شما ممکن است باعث شود دیگران متوجه مسائل واقعی شما نشوند و به کمک تان نیایند.

کارهایی که برای دلقک مفید است

پذیرفتن و به اتمام رساندن مسئولیت ها و وظایفی که بنظر بی روح و خسته کننده می رسند

یافتن راه هایی برای سرگرم کننده کردن کارهای عادی و تکراری روزمره و توجه به این مطلب که ممکن است جوک های شما دیگران را برنجاند

شناخت و روشن کردن ارزش های فردی و حمایت از عزیزانتان

رفتار و تصمیم گیری متعادل و فهمیده

ایجاد توازن و تعادل بین ارزش های دلقک و فرزانه

اگر کهن الگوی دلقک در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آن ها را در زیر مشخص کنید:

اغلب نمی توانید راحت باشید و از زندگی لذت ببرید.

سایرین شما را بیش از حد جدی، خسته کننده یا حساس می دانند.

اشخاص شوخ طبع برایتان آزاردهنده اند.

زندگی تلخی را تجربه می کنید و دلیلی برای خوشحال بودن ندارید.

آموخته اید که زندگی جدی است و کسانی که از آن لذت فراوانی می برند در انجام وظایف و مسئولیت های خود کوتاهی می کنند.

عاشق

سا کیس» اشراف زاده بود و پسر ستاره بامداد که نور آن هر بار فرا رسیدن روز را مژده می دهد. همسرش، «السیان» هم از خانواده ای متشخص و دختر فرمانروای تندباد بود. آن دو با عشق، خیرخواهی و گشاده دستی امور سرزمین شان «تسالی» را اداره می کردند. شاه ساکیس و ملکه اش همواره به یکدیگر وفادار و علاقه مند مانده و به ندرت از هم دور می شدند.

اما روزی «ساکیس» اعتراف کرد که ناراحت است و می خواهد از پیشگویی که در آن سوی دریا اقامت دارد کمک بگیرد. «السيان» التماس کرد که همراه همسرش برود ولی «ساکیس» حاضر نشد او را به مخاطره اندازد. «السیان» گریه کنان شاهد دور شدن کشتی شوهرش بود. همان شب طوفان مهیبی درگرفت و موج های غول پیکر و باران برق آسا به دریا کوفتند. «سا کیس» فقط به «السيان» فکر می کرد و گفته می شود زمانی که کشتی اش واژگون شد و به دل دریا فرو رفت، نام «السیان» بر زبان او جاری بود. «السیان» جامه بسیار زیبایی بافت، در انتظار بازگشت پادشاه نشست و با الهه «جونو» راز و نیاز کرد. الهه پاسخ «السيان» را در یک خواب برایش فرستاد. در این رؤیا «ساکیس» به السيان» گفت که نام او آخرین کلمه ای است که به زبان آورده است. «السيان» جیغ زد و با فریاد «منتظرم باش» از خواب پرید. صبح زود به کنار دریا، همان جایی که دور شدن کشتی همسرش را مدت‌ها قبل مشاهده کرده بود شتافت و دید چیزی روی موج ها شناور است . وقتی به ساحل نزدیک تر شد با کمال تاسف با جنازه همسر عزیزش رو به رو شد .

السیان» به سوی دریا پرید، ولی به جای اینکه داخل آب بیفتد بال و پر درآورد و کمی بالای سطح آب به پرواز درآمد. بدن «ساکیس» هم از آب برخاست و به پرواز درآمد و هر دو با هم پرنده دریایی شدند.

هنوز هم کنار دریا اغلب دو پرنده دریایی دیده می شوند که با فاصله کمی بر فراز آب پرواز می کنند. خروشان ترین دریاها هم هفت روز متوالی آرام مانده و به آن دو فرصت می دهد که آشیانه ای روی آب بسازند. این هفت روز را عموما روزهای «السیان» یا «هلسیان» به معنای آسوده و خوش می شناسیم.

برگرفته از «هشت حکایت عشق» در کتاب «اسطوره شناسی: نقل های ماندنی پروردگاران و قهرمانان»، نوشته اديت همیلتون.

ویژگی های این کهن الگو

عشق میان دو انسان رایج ترین نوع داستان «عاشق» است. ولی هرکس که به شخص یا چیز دیگری عشق می ورزد، انسانی عاشق محسوب می شود. «عاشق ها معمولا دارای گیرایی و جاذبه قابل توجهی هستند که از تیپ و شخصیت آنها سر چشمه می گیرد و دیگران را جلب می نمایند. دغدغه «عاشق» تجربه عشق های گوناگون از یک سو و تعهد دادن به یک نفر از سوی دیگر است. «عاشق» درون خود ارتباطی میان عشق و مرگ احساس می کند و داستان ما نیز نمایانگر این مطلب است. «عاشق» می خواهد وجود خود را با دیگری (دوست، گروه، کار یا معنویت) درهم آمیزد، ولی چنین عملی خطر گم کردن هویت او را به همراه دارد. چالش روزمره عاشق حفظ تعهد از سویی و هویت خود از سوی دیگر است. اگر در ایجاد این تعادل موفق نشود ممکن است خود را در رابطه اش گم کرده و از این بابت اظهار نارضایتی نماید. روایت هایی که در آنها عاشق و معشوق، مردن را بر جدایی ترجیح می دهند از این باور که عشق از مرگ فراتر می رود سخن می گویند.

انرژی «عاشق» درون شما جذابیت، جلب کسانی که شما را دوست دارند، امکان انجام کارهای عاشقانه و مهرورزی نسبت به دیگران را امکان پذیر می سازد.

موضوع اسطوره ای داستان

با داستان های عاشقانه در رمان ها، کمدی ها، ادبیات، فیلم ها، اپراها و کارهای هنری برخورد می کنیم. موضوع اصلی، اغلب کششی است که دو نفرنسبت به هم احساس می کنند و بعد موانع و سوء تفاهم هایی سرراه شان قرار می گیرد. آن دو ممکن استدر عبور از موانع موفق شوند و عشق شان را برای همیشه حفظ کنند (پایان شاد و موفق مانند ماجرای بی خوابی در سیاتل). از طرف دیگر این امکان وجود دارد که به یکدیگر و رابطه و عشق شان یا حتی جان شان را از دست بدهند (رومئو و ژولیت)

سایر قصه هایی که به «عاشق» ربط دارند:

حکایت کسانی که تلاش می کنند و انگیزه زندگی، عشق شغلی و یا جایی را که خیلی دوست دارند پیدا می کنند («زوربای یونانی» یا «شرلی ولینتاین»).

روایت عشق های زودگذر و کوتاهی که از دیدگاه اغواکننده (کمدی) یا اغواشده تراژدی) نقل می شوند.

داستان هایی که از فداکاری های دو انسان در راه عشق سخن میگویند (داستان هدایای مگی نوشته . هنری). می توان از السیان و ساکیس نام برد که حتی به مصیبت مرگ اجازه قطع رابطه و عشق شان را نمی دهند.

روایت های علاقه، نزدیکی، هماهنگی و پیوندی که اعضای یک گروه یا تیم خوب نسبت به یکدیگر احساس می کنند.

حکایت هایی که به عشق الهی و یگانگی با پروردگار مربوط می شوند. به عنوان مثال می توان از عاشقان بزرگی چون سن فرنسیس اسیزی، شاعر صوفی و مولانا یاد کرد.

تصویر ها

نقش های «عاشق» شامل قلب، گل، ماه و آسمان، ساحل و دریا، رنگ های لطیف، اشکال مدور یا پرپیچ و تاب و سایر تصویرهای طبیعی و دل انگیز می شود.

هدايا

عاشق عطوفت، صمیمیت، همبستگی و از همه مهم تر مهارت عشق ورزی نسبت به ، زندگی، زیبایی را در وجود ما بیدار می کند.

عاشق و اجتماع

هم تعصب و هم بی بندوباری اجتماعی «عاشق» را تهدید می کنند. «عاشق» تكامل خود را از طریق یاری مردم برای شناخت انواع عشق، از زناشویی و خانوادگی گرفته تا شغلی و فرهنگی، به دست می آورد. او مردم را در احیا و ابراز مناسب این عشق ها راهنما می کند. ابراز و استفاده از انرژی مثبت عشق ما را به یکدیگر نزدیک می کند و همه ای را از رابطه زناشویی گرفته تا آرمان های معنوی و افکار تازه پشتیبانی می کند.

در طبیعت

وحدت و یگانگی نیروهای اصلی «عاشق» هستند. این کشش، شکل دهنده وصلتی است که میان دو ذره میکروسکوپی یا دو انسان انجام می شود. کهن الگوی «عاشق» در حیوانات نیز مشاهده می شود. غازها شریک خود را برای تمام عمر انتخاب می کنند و بسیاری از پرندگان پس از مرگ جفت شان آواز او را ادامه می دهند و با مال خودشان ترکیب میکنند. عشق در انسان ها به مراتب قوی تر و پاینده تر از حیوانات است و زیربنای یک رابطه دراز مدت و پایدار را تشکیل می دهد. به گفته «برایان سویم»۱ ستاره شناس و نویسنده کتاب «کیهان، اژدهایی سبز رنگ: داستان اسطوره ای عالم»، کهن الگوی «عاشق» حتی در فضا نیز وجود دارد. نیروی جاذبه (عشق) کشش توانمندی بین ستاره های سیاره ها و کهکشان هایی که در یک مدار قرار گرفته اند پدید آورده است و این گونه هستی آن ها را به گیرایی مشترکی که نسبت به سایر اجسام دارند، مربوط می کند.

در معنویت

ادیان گوناگون به ما می گویند با یکدیگر مهربان باشیم و ارزش و اولویت عشق را همواره در نظر داشته باشیم. برای خیلی ها عشق و رابطه زناشویی اهمیت ویژه ای دارد. اصولا فراگرفتن مهارت های عشق ورزی نشانه پیشرفت معنوی است. اگر هر روز از عشق های خود نگهداری نماییم، به خاطر داشتن‌شان سپاسگزار باشیم و آنها را بیشتر و بزرگتر کنیم راه معنوی «عاشق» را در پیش گرفته ایم.

در مدیریت

شوق و انگیزه «عاشق» قابل توجه، فراگیر و تأثیرگذار است. عشق او اغلب به همکارانش انتقال یافته و باعث می شود کارشان را با انرژی و رضایت بیشتری انجام دهند. عاشق رابطه دیگران را نزدیک نگاه می دارند و همکاری بین آن ها را افزایش می دهند مدیران «عاشق» دوست و همکار کارمندان خود نیز هستند. اگر آگاهی مهارت کافی در زمینه عواطف کسب کرده باشند، می توانند دیگران را در مطرح کردن اختلاف های شان به شیوه ای سازنده و همچنین در حفظ رابطه شان یاری دهند. اگر کهن الگوی عاشق در وجود شما فعال باشد بر این باورید که پاسخ اصلی و نهایی، عشق است.

عاشق تکامل یافته

به عنوان یک «عاشق» تکامل یافته، لطیف، احساسی و پر از شوق زندگی و عطوفت برای دیگران هستید. خواهان شریکی هستید که با او عشقی عمیق و دو طرفه را با تمام وجود احساس کنید. فعالیت ها و شغل هایی را که علاقه قلبی تان است انجام می دهید و کودکان، طبیعت و اشیایی را که به شما تعلق دارند دوست دارید. احتمالا علاقه و مهارت خاصی در بهبود روابط دیگران دارید و می توانید با آنها نزدیک و صمیمی باشید. تفاوت مهر شما و «حامی» در این است که دیگران را همگام و هم رده خود می دانید، نه اشخاصی که ضعیف و نیازمند کمک تان هستند. نور عشق تان دل دیگران را گرم و توجه آنها را به شما جلب می کند. رمانتیک و در جستجوی شادکامی هستید. می خواهید لذت خلسه یا لحظاتی شاد و استثنایی را به همراه دیگران تجربه کنید.

چالش های عاشق

بهتر است از هرزگی دوری کنید و شیفته انسان های آسیب رسان نشوید. نباید با ترک دیگران پس از فروکش کردن شیفتگی اولیه، قلب و احساس آنها را زیر پا بگذارید. از سویی دیکر ممکن است در تقسیم عشق تان میان نزدیکان، درست و عادلانه رفتار نکنید و این گونه بعضی از آنها را محروم کنید و برنجانید . اگر دادو ستد عشق در زندگیتان جریان نداشته باشد احساس پوچی و تهی بودن می کنید. بعضی ازافراد شما را یک فرد سطحی، توخالی، باندباز و نمایشی به حساب می آورند.

مقابله با مشکلات

هنگام بروز مشکلات می خواهید بدانید چگونه و چرا روابط افراد یا گروه‌ها قطع شده است. سپس برای التیام این روابط، آنها را در مکالمه دوطرفه، بازگو کردن دلخوری ها و همچنین ترمیم عشق، دوستی و هماهنگی یاری می دهید. زیبایی جسم روح، فکر، احساس یا لباس دیگران و خودتان را همواره افزایش می دهید. بر این باور که مردم و فرهنگ های متفاوت می توانند اختلاف های شان را با گشودن قلب ها و دوست داشتن یکدیگر حل کنند.

نظر دیگران

دیگران طبیعت پر عشق و انگیزه، صمیمی و گرم شما را دوست دارند. بعضی از افراد کاملا شیفته شما می شوند.

آنچه توجه عاشق را به خود جلب می کند

اشخاص، کارها و اشیایی که می توانند احساس عشق را در وجودتان برانگیزند، توجه شما را به خود جلب می کنند. به عطوفت، زیبایی و آرمان خواهی علاقه خاصی نشان می دهید. ممکن است به چیزهایی که کاربرد عملی دارند، نه هنری، عشقی یا رؤیایی، به اندازه کافی توجه نکنید و قدر آنها را ندانید.

می خواهید این گونه دیده شوید

می خواهید زیبا، خوش قیافه و دوست داشتنی باشید. تلاش شما این است که در چشم همه، از کسانی که به آن ها علاقه مندید تا افرادی که می دانید سرانجام دست رد به سینه شان خواهید زد، جذاب و صمیمی به نظر آیید.

کارهایی که برای عاشق مفید است

رعایت حدو مرز و حریم خود و دیگران و فراگیری ویژگی های روابط سالم دوستانه، خانوادگی و زناشویی ابراز عشق و توجه به چیزها و کارهای عاطفی، از عطر چای گرفته تا آواز پرندگان

تعهد و خیر خواهی نسبت به اطرافیان و عزیزان، حتی زمانی که رابطه با پروژه ای دوام نمی آورد

ایجاد اعتماد به نفس و هویتی که به کمک آن بتوانید در دشواری های رابطه و ایام بی عشق یا کم عشق نیز راه و زندگی خود را ادامه دهید ایجاد تعادل و توازن بین توانایی های «عاشق» و «جستجوگر»

هویتی که به کمک آن بتوانید در دشواری های رابطه

اگر کهن الگوی عاشق در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آن ها را در زیر مشخص کنید:

احساس و ابراز عشق و علاقه راستین و دادن تعهد به دیگران برای شما دشوار است.

از مباحث جنسی و کسانی که در این زمینه نظرشان با شما متفاوت است دوری می ورزید.

علاقه چندانی به زیبایی، عطوفت و تجربه های دلنشین نشان نمی دهید.

عشق و عاشقی را مسخره میکنید.

امکان دارد تا به حال احساس عشق را نسبت به هیچ کس و هیچ چیز تجربه نکرده باشید.

آموخته اید و بر این باورید که عشق خطرناک است و می تواند به شما آسیب برساند و روابط عاشقانه سبک و ناپاک هستند.

معصوم

»دفنه» عاشق گردش و دویدن در باغ سرسبز و بی انتهای پدرش بود. او روزها در حالی که گیسوان بلندش از این سو به آن سو می رقصید به گشت وگذار، شکار و تفریح مشغول می شد. گاهی پدرش، رودخانه بینوس، از اینکه دخترش لایق ترین خواستگاران خود را نیز جواب می کرد، می رنجید و می گفت: «پس کی و چطور می توانم نوه دار شوم؟

دفنه دست به گردن پدر انداخته و با اصرار و التماس از او می خواست اجازه دهد آزادانه به گشت و گذار خود ادامه دهد. بینوس هم بالاخره می پذیرفت و دفنه دوان دوان، خوشحال و خندان راهی تفریحگاه خود می شد.

یک روز آپولو، دفنه را دید که در لابه لای درختان میدوید. آپولو که حس کنجکاوی اش برانگیخته شده بود دفنه را تعقیب کرد. او از قدرت و شتاب خارق العاده و ماوراء الطبیعه برخوردار بود، ولی قادر نبود به آسانی به دفنه بادپا نزدیک شود. آپولو با التماس گفت: «نترس! من فرمانروای دلفای هستم، نه یک چوپان مزاحم. اما دفنه با شنیدن صدای آپولو تندتر از قبل پا به فرار گذاشت. به تدریج آپولو خود را به دختر نزدیک کرد، تا جایی که دفنه گرمای نفس آپولو را روی پوست گردنش احساس کرد. ناگهان درخت‌های بزرگ کنار رفتند و رودخانه پدر نمایان شد. دفنه با تمام وجود جیغ کشید: «پدر! پدر! کمک! کمکم کن!» در حالی که جیغ گوش خراش دفنه فضا راپر کرده بود از سرعت او کاسته شد. احساس کرد پاهایش به زمین پیوند زده شد. پوست بدنش سفت و ضخیم شد و از دست و بالش شاخ و برگ رویید. آپولو با تعجب دید که دفنه زیبا و آزاد به یک درخت کوچک تاج برگ بو تبدیل شده است.

غم واندوه عمیقی وجود آپولو را فرا گرفت و بی درنگ فرمان داد درخت تاج برگ بو برای همیشه درخت او اعلام شود. در ضمن به دستور آپولو قرار شد تاج گل برندگان مسابقات ورزشی و هنری از آن پس از همین درخت تهیه شود و آن درخت کوچک هم موافقت خود را با پایین و بالا بردن شاخه هایش اعلام کرد.

برگرفته از کتاب «اسطوره شناسی: نقل های ماندنی پروردگاران و قهرمانان» نوشته اديت همیلتون.

ویژگی های این کهن الگو

بسیاری از اوقات «معصوم» اولین کهن الگویی است که با آن روبه رو می شویم. این کهن الگو مظهر اعتماد به دیگران و جهان است. به همین دلیل دنیا برای دفنه یک زمین بزرگ بازی بود و او علاقه ای نسبت به پذیرش سایر مسئولیت های زندگی نشان نمی داد.

شخصیت «معصوم» به کودکی می ماند که برای انجام کارهای خود محتاج دیگران است. زمانی که «معصوم» با مشکل روبه رو می شود معمولا تلاش خود را افزایش می دهد و سعی می کند ایمان و لیاقت بیشتری از خود نشان دهد. در حقیقت اعتقاد «معصوم» بر این است که تلاش و کارهای نیک او بالاخره نتایج مثبت و پاداش خواهد داشت. کهن الگوی «معصوم» به خاطر وجود محیط امن و پر عشق و صفای خانواده اغلب در خردسالان شکل می گیرد.

داستان دفنه در عین حال چالش های «معصوم» را نیز نشان می دهد. دفنه از سادگی و معصومیت خود به قدری دفاع می کند که بالاخره انسان بودن خود را از دست می دهد و به جای زن به درختی تبدیل می شود. آیا تا به حال از ترس فریب یا شکست خوردن زندگی خود را محدود و کم انگیزه نگه داشته اید؟ نکات مبثت ( معصوم ) اعتماد ، ایمان ، امید و شگفتی هایی است که با خود به همراه می آورد.

موضوع اسطوره ای داستان

این کهن الگو در روایت های گوناگون مطرح شده است. در این داستان ها اغلب قهرمان به راحتی به دیگران اطمینان می کند یا اینکه رفته رفته کهن الگوهای جدیدی را (مانند يتيم و حامی) وارد زندگی خود می نماید. بسیاری از اوقات هم سایر شخصیت ها مانند یتیم های محتاج، نابودگران مهاجم، عاشق های وسوسه گر یا دلقک‌های شیاد برای معصوم» مشکل ایجاد می کنند.

سایر قصه هایی که به «معصوم» ربط دارند:

رایج ترین داستان ها درباره «معصوم» از رابطه اش با یک «حامی» که از دنیای امن وزیبای او حمایت می کند (مانند پدر دفنه شکل می گیرد. «معصوم» با کمک و حمایت «حامی» با مشکلات کوچک و بزرگ زندگی آشنا شده و به حل و فصل آنها می پردازد.

در برخی داستان‌ها «معصوم» مانند یک ناظر پاک به تماشای فجایع و وقایع جهان می نشیند. در فیلم «فورست گامپ» قهرمان فیلم، وقایع سیاسی (جنگ ویتنام و جریان واترگیت) و مسائل فردی (کودک آزاری، تندباد) را مشاهده می کند و با این حال خوش بینی و سادگی اش را از دست نمی دهد.

درحکایت هایی که عواقب منفی به همراه دارند سادگی، زودباوری و انکار« معصوم» به او آسیب می رساند. در این نوع روایت ها «حامی» در نجات دادن «معصوم» موفق نمی شود. به عنوان مثال می توان از شخصیت «الني» در فیلم «موش ها و آدم ها» نام برد.

داستان های زیبا و الهام بخش بسیاری نیز هست که در آنها خوبی، تعهد و قانونمندی «معصوم» موجب توفیق و پیروزی او می شود. قهرمانان زن و مرد در این داستان‌ها شجاعانه از ارزش ها، اصول و عفت خود دفاع می کنند. قهرمان خوش بین و زودباور داستان اغلب با نیروهای مخرب درونی و بیرونی رو در رومی شود و سرانجام در حفظ یا بازیابی اعتماد خود به زندگی و انسان ها موفق می شود.

تصویر ها

زیبایی چمن زار ، آرامش دهکده و لطافت نسیم از عواطف «معصوم» سخن می گویند . در سختی ها اغلب معصوم بودن به امید داشتن ربط داده می شود و به همین دلیلاست که بسیاری از ادیان در زمستان سرد و تیره مراسمی همراه با روشن کردن شمع که به منزله پیروزی نور بر تاریکی است برگزار می نمایند.

هدايا

« معصوم» معتقد است سازمان ها، مدیران و رهبران به نیازهای او رسیدگی خواهد کرد. چنین ایمان و مثبت اندیشی ای، به خصوص در خردسالان، پایه و اساس اعتماد به زندگی را تشکیل می‌دهد. هیومار (نويسنده) تعریف می کرد که چگونه یکی از فرزندان خردسالش پس از گرفتن دوش، با این اطمینان که بدون اینکه حرفی بزند حوله ای در اختیارش قرار داده خواهد شد، دستش را از پشت پرده دراز می کرد ! به همین ترتیب برخی از بزرگسالان بر این باورند که هرچه نیاز دارند در اختیارشان قرار خواهد گرفت و اغلب همین نتیجه را هم به دست می آورند.

معصوم و اجتماع

خواسته و نیاز کودکان این است که بزرگسالان از آنها حمایت کنند تا بتوانند وابسته و «معصوم» باشند. در سنین بزرگسالی نیز باید اعتقاد داشته باشیم که نیازهای مان مانند شغل، آذوقه، وسیله رفت و آمد و سلامت برآورده خواهد شد. همه ما در ابتدا بر این باوریم که دولت، کارفرمایان و سایر سازمان ها باید به نیازهای ما رسیدگی کنند و اکثر آدم‌ها راستگو و درستکار هستند. اما آن زمان که یاری و پشتیبانی خانواده، سازمان یا اجتماع را از دست می دهیم، کهن الگوی «معصوم» در وجود ما پژمرده می شود و خوش بینی و اعتقاد خود را به زندگی از دست می دهیم.

در طبیعت

وقتی کودکی را می بینیم، به او علاقه مند می شویم ومی خواهیم از او نگهداری کنیم . این احساس را ممکن است درباره یک بچه گربه نیز پیدا کنیم . روال طبیعت این گونه است که نوزاد حمایت موردنیازش را از اطرافیان خود دریافت می کند .

در معنویت

«معصوم جوان» خدا را پدر سخت گیر و خیرخواهی می پندارد که بدی ها را تنبیه می کند و خوبی ها را پاداش می دهد. «معصوم بالغ» می تواند عارفی باشد که معنویت را در امور روزمره اش احساس می کند و به زندگی، حتی در ایام سختی احترام می گذارد و مجذوب زیبایی ها و اعجاب آن می شود.

در مدیریت

کهن الگوی «معصوم» مهارت قابل توجهی در حفظ و وفاداری به سنت ها از خود نشان می دهد. او قادر است مدیریت و قوانین سنتی را به شیوه مؤثری پیاده کند. به علاوه خوش بینی او امکان به کار بستن شیوه های مدرن مدیریت را در اختیارش قرار می دهد. این توانایی به خصوص زمانی که یک راهنما آن را توصیه کرده باشد آشکار می شود. «معصوم» در نقش مدیر به خوبی فرصت ها را می بیند، به دیگران انگیزه می دهد و خوشحال و شاداب کارهایش را به پیش می برد. اگر کهن الگوی معصوم در وجود شما فعال باشد به خوبی می دانید که روزنه ای از امید در همه سختی ها و تیرگی های زندگی وجود دارد.

معصوم تکامل یافته

اگر «معصومی» موفق و کامیاب باشید، ایمان، سادگی و خوبی را در زندگی ملاک عمل قرار می دهید. اصولا به دیگران و دنیا به عنوان یک مکان امن اعتماد دارید. در مقابل وسوسه های زندگی ایستادگی می کنید و جهان را در حفظ نجابت و عدالت یاری می دهید. خیلی ها امید و مثبت اندیشی را از شما می آموزند و به خوبی نشان می دهید که شادکامی انسان از راه یک زندگی ساده، پاک و سالم به خوبی تأمین می شود. در سختی های زندگی نیز تمرکز ذهنی خود را روی مثبت ها حفظ می کنید و اجازه نمی دهید . منفی ها تفکر شما را نسبت به خود یا احتمالات آینده مخدوش کنند. با مثبت اندیشی خود از پس مشکلات بر می آیید، در میان سختی ها فرصت به دست می آورید و این گونه امید را همواره زنده نگاه می دارید.

چالش های معصوم

مسائل را دست کم نگیرید و توانایی های خود را بیش از آنچه هست نپندارید . ممکن است مسائل شما را غافلگیر کنند یا اینکه دیگران از شما سوء استفاده کنند در ضمن امکان دارد که زشتی ها و سیاهی های زندگی که همواره از آنها در سر راهتان قرار بگیرند و شما را آزار دهند. خطر دیگری که تهدیدتان می کند کسانی هستند که با وعده و شیرین زبانی می توانند شما را گول بزنند .

مقابله با مشکلات

احتمالا راهکارهای سنتی و امتحان شده را می پسندید، مشکلات را زیاد جدی نمی گیرید و معمولا از خدمات یک متخصص برای حل مسئله خود کمک می گیرید . ممکن است هیچ واکنش یا تلاشی از خود نشان ندهید و به این امید که کسی برای نجات شما از راه خواهد رسید، منتظر بمانید. یا اگر وحشت وجود شما را فراگرفته باشد ممکن است از دیگران کمک بخواهید و در هر حال اعتقاد دارید که کمک مورد نیازتان را دریافت خواهید کرد.

نظر دیگران

انرژی و طبیعت «معصوم» مورد تحسین بسیاری از افراد قرار می گیرد. در عین حال افراد دیگری «معصوم» را زودباور، محتاج حمایت و ناتوان به حساب می آورند. شخصیت وابسته معصوم گاهی نزدیکان او را کلافه یا خشمگین می کند، چرا که این اشخاص مایل نیستند نگهداری از «معصوم» را به گرفتاری های متعدد زندگی خود بیفزایند. و بالاخره ممکن است دیگران ارزش زحمات کهن الگوی «معصوم» را ندانند و به اندازه کافی از او قدردانی ننمایند.

آنچه توجه معصوم را به خود جلب می کند

افراد و چیزهایی که مطمئن و معتبر هستند بیشتر نظر شما را جلب می کنند . احتمال دارد نسبت به خطرهای موجود در محیط، سختی های زندگی دیگران، محدودیت ها و وابستگی های ناخودآگاهتان، آگاهی و توجه کافی نداشته باشید

می خواهید این گونه دیده شوید

علاقه دارید سایرین شما را انسانی خوب، مهربان و مثبت ببینند و نمی خواهید کسی شما را بدجنس، سرد یا مزاحم تلقی کند.

کارهایی که برای معصوم مفید است

پیش بینی مشکلات

احتیاط و دوراندیشی پیش از اعتماد به دیگران

ارزیابی واقع بینانه و بدون غلو از توانایی های فردی

اعتماد کمتر نسبت به متصدیان امور و همچنین پاسخ های کوتاه و ساده

پیش گامی در حل مسائل فردی

فراگیری مهارت های اصلی کهن الگوی یتیم

اگر کهن الگوی معصوم در شما بسیار ضعیف است

در این صورت یک یا چند گرایش زیر درباره شما صدق می کند. آن ها را در زیر شناسایی کنید.

اغلب بدبین هستید و منفی می اندیشید. در ضمن ممکن است دلسرد باشید و امیدی نسبت به پیشرفت در وقایعی که با آنها روبه رو هستید نداشته باشید.

رفتار کسانی که زودباور به نظر می رسند اغلب شما را ناراحت می کند.

تا به حال هرگز وضعیتی را تجربه نکرده اید که در آن بتوانید احساس امنیت کافی داشته باشید، خودتان باشید و به دیگران اعتماد کنید.

آموخته اید و بر این باورید که خوش بین بودن و به دیگران اعتماد کردن کار درستی نیست.