امتیاز شما :
100
از 160 نمره
پرسشنامه فرسودگی شغلی
مفهوم فرسودگی شغلی در سال 1974 برای اولين بار توسط آقای «هربرت فرويدونبرگر» روانشناس آلمانی الاصل (1993 امريکا) معرفی شد. فرويد و نبرگر فرسودگی شغلی را حالتی از خستگی و ناکامی می داند که به علت از خود گذشتگی فرد در روش کاری وزندگی و يا ارتباطی که منجر به وصول نتيجه دلخواه نمیشود به وجود می آيد. کتاب وی به نام “بيشترين هزينه برای بالاترين دستاورد” به عنوان کتاب مرجع در ارتباط با «برن اوت» مورد استفاده قرار می گيرد.
فرانکن هودر فرسودگی شغلی را برای توصيف سندرمی بکار می برد که شامل خستگی و کنارهگيری از کار است.فرسودگی شغلی پیامدی از فشار شغلی دایم و مکرر است. بدین ترتیب که شخص در محیط کارش به علت عوامل درونی و بیرونی احساس فشار میکند و این فشار، پیوسته و چندین باره بوده و سرانجام به احساس فرسودگی تبدیل میگردد. فرسودگی شغلی به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف میشود و شخص دچار فرسودگی شغلی احساس کسالت انگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان میدهد.
فرسودگي شغلي، حالتي از خستگي جسمي، هيجاني و ذهني است كه به دليل فشار مداوم و مكرر هيجاني ناشي از نوع کار به وجود ميآيد. نشانههاي عمدة فرسودگي شغلي عبارتند از: احساس درماندگي، نا اميدي، سرخوردگي، افزایش ديدگاه منفي نسبت به خود و ديگران: فرسودگي شغلي، بر اثر استرس شديد، مداوم و كنترل شده و زماني كه تقاضاي محيط شغلي بيش از تواناييهاي شخصي فرد براي سازگاري يا موفقيت باشد، به وجود ميآيد. هر گاه با استرس مقابله نشود، فرسودگي شغلي به وجود مي آيد.
شخصی که مسئولیتهای همستیزنده و همزمانی دارد، این احساس را خواهد داشت که به چند جهت کشیده میشود. این امر به خستگی از کار و سرانجام فرسودگی شغلی خواهد انجامید.
اولین آسیب فرسودگی شغلی، رنج بردن از فرسودگی بدنی همچون سردرد، تهوع، کمخوابی، و تغییراتی در عادات غذایی است. فرسودگی عاطفی همچون افسردگی، احساس درماندگی، احساس عدم کارآیی در شغل خود و همچنین ایجاد نگرشهای منفی نسبت به خود، شغل، سازمان و به طور کلی نسبت به زندگی پیامدهای بعدی کارزدگی هستند.
افراد، براي آنكه به طور بهنجاري فعاليت كنند، بايد كمي استرس داشته باشند؛ اصولاً برانگيختگي ملايم، فرد را در جريان اجراي كاري كه بر عهده دارد هشيار نگه ميدارد. به نظر مي رسد كه دستگاه عصبي براي درست كار كردن به ميزان معيني تحريك نياز دارد. اما استرس شديد طولاني، آثار مخرب جسمي و رواني به دنبال دارد .
يكي از جنبه هاي مهم زندگي هر فردي، شغل اوست. شغل علاوه بر اينكه هزينه هاي زندگي ما را تأمين مي كند، نيازهاي رواني ما را نيز از قبيل تماس اجتماعي، احساس ارزشمندي، اطمينان، شايستگي، تمرين و ورزش ذهني و جسمي را ارضاء مي نمايد. با اين حال، بعضي از جنبه هاي فشار زاي شغلي كه مي توانند آسيب زا باشند عبارتند از :
1. موقعيت هاي كاري (شرايط كاري): از قبيل شرايط كاري نامطلوب مانند سروصداي زياد، كمي يا زيادي نور، حرارت بسيار بالا يا پايين، ساعت ها و شيفتهاي نامناسب كاري كه مي توانند فشارعصبي را بالا ببرند.
2. كار بيش از حد: به اين معني كه فرد مجبور باشد در مدت زمان كوتاه كار زيادي انجام دهد. در واقع فرد شايستگي انجام كار را داشته باشد ولي محدوديت زماني، ساعات طولاني كار، ضرب العجل هاي كاري، مداخله هاي زياد، نداشتن فرصتهاي استراحت بين كار مي توانند، واكنش عصبي زيادي ايجاد كنند. از نظر كيفي، اگر كاري كه فرد انجام مي دهد خيلي مشكل باشد و آن شغل نياز به توانايي هوش بالا و شايستگي ذهني زيادي داشته باشد، در اين صورت، اگر فرد از توانايي هوشي و ذهني لازم برخوردار نباشد دچار فشار رواني مي شود.
3. مسئوليت: مسئوليتي كه افراد در محل كار يا محيط شغلي به عهده مي گيرند به عنوان منبع فشار رواني محسوب مي شود.
4. تغيير در شرايط كار: ايجاد شرايط نقل و انتقال ها (جابجايي ها) از جمله عواملي است كه ممكن است استرس ايجاد كند و در نهايت منجر به فرسودگي شغلي شود.
فرسودگي شغلي بر اثر استرس شديد، مداوم و كنترل نشده و زماني كه تقاضاي محيط كار بيش از توانايي هاي شخصي براي سازگاري يا موفقيت باشد بوجود مي آيد. هر گاه با استرس مقابله مؤثر نشود، فرسودگي شغلي بوجود ميآيد. بروز فرسودگي شغلي ناگهاني نيست، بلكه فرآِيند پيش رونده دارد و رشد آن مرحله اي است.